ایران دیروز

ایران دیروز

ایران دیروز

ایران دیروز

کانون های جدایی طلبی در اروپا


کانون های جدایی طلبی در اروپااروپا در حال حاضر شاهد فرایندهای تازه ادغام و جدایی است. طبق ارزیابی های کارشناسان بیش از ۱۰ دولت جدید احتمال دارد در قاره پیر، اروپا، در قرن بیست و یکم بوجود آیند. 
مسئله کوزوو که یکی از مناقشه انگیز ترین فرایندهای جدایی طلبی در اروپاست در حال حاضر روی میز شورای امنیت سازمان ملل قرار دارد و وزارت امور خارجه روسیه نیز پیشنهاد داده است تا دوباره این امکان برای بلگراد و پریشتینا داده شود تا به توافقی دوطرفه برسند. 
ایالت باسک در اسپانیا مثالی است که دیگر به سنتی ترین مسئله جدایی طلبی در اروپا تبدیل شده است. در اسپانیا حدود دو میلیون باسکی وجود دارد که در سه استان منطقه ای موسوم به ایالت باسک ساکن هستند. این منطقه از حقوق و قوانینی متفاوت نسبت به سایر مناطق اسپانیا برخوردار است و سطح زندگی مردم آن از متوسط زندگی در اسپانیا بالاتر است. همچنین زبان مورد استفاده در این منطقه زبانی رسمی و متعلق به ایالت باسک است. 

با این حال طرفداران جدایی باسک از اسپانیا و پیوستن این منطقه به ایالت باسک فرانسه مطالباتی مهمتر از این ها را نیز مطرح می کنند. 
سیاست به کار گرفته شده توسط فرانسیسکو فرانکو، نگارش کتاب ، روزنامه و آموزش به زبان «اوسکارا»، زبان باسک و همچنین نامگذاری کودکان با نام های باسکی و برافراشتن پرچم باسک ها را ممنوع کرده بود. 
سازمان « اتا» ETA که مخفف عبارت(Euskadi Ta Askatasuna) است مبارزه با فرانکیسم را از ابتدا به عنوان هدف خود برگزیده است. از زمان مرگ فرانکو، ایالت باسک تبدیل به ایالتی خودمختار شده است اما این خودمختاری برای آرام کردن مبارزان و جدایی طلبان باسک ها کافی نبوده است و در جریان مبارزات جدایی طلبانه این ایالت، بیش از ۹۰۰ نفر کشته شده اند. 
کاتالان نیز که ایالتی خودمختار در شمال شرقی اسپانیاست و زبان (کاتالان) و فرهنگ خاص خود را دارد مشکلات دیگری را برای مادرید پدید آورده است. کاتالان ها همواره بر تفاوت خود نسبت به سایر مناطق اسپانیا تأکید داشته اند. این استان دارای خودمختاری وسیعی از دولت مرکزی اسپانیاست و قانون اساسی خود را دارد. روابط این ایالت با دولت مادرید نیز تابع منشور ویژه ای است. در سال ۲۰۰۵ در نسخه جدید این منشور قید شد که کاتالان ها ملتی جدا نسبت به مردم اسپانیا به شمار می روند. با این حال ده ها حزب و سازمان اجتماعی این منطقه که اکثراً از چپ گرایان هستند خواستار برگزاری رفراندومی برای استقلال کاتالان در سال ۲۰۱۴ هستند. 
در ژوئیه سال ۲۰۰۷ نیز استان دیگری از اسپانیا به نام Valence اعلام خودمختاری کرده است. 
فرانسه نیز کشوری است که تجارب فراوانی در مبارزه با جدایی طلبی و افراط گرایی دارد که نمونه آن جزیره کرس در دریای مدیترانه است. گروه های ناسیونالیست کرس در اواسط سال های ۱۹۷۰ علیه واحدهای ارتش فرانسه مبارزاتی را شروع کردند. با نفوذترین این گروه ها ائتلافی از ملی گرایان کرس و جنبشی است که با شعار در اختیار گرفتن سرنوشت خود مبارزه می کنند و هر یک نیز شاخه های مبارز خاص خود را دارند. 
در بیست وپنج سال اخیر وضع این جزیره دوبار شاهد تغییر و تحول بوده است. در سال ۱۹۸۲ این منطقه شاهد وضعیتی ویژه و تأسیس نخستین مجلس بود و در سال ۱۹۹۱ توافقی برای اعطای قدرت بیشتری به مقامات محلی در زمینه های اقتصادی و بخش های انرژی، حمل و نقل، آموزش و فرهنگ بدست آمد. چند سال پیش نیز، پارلمان فرانسه وجود ملت کرس را به رسمیت شناخت اما در حقیقت این تصمیم در ادامه ملغی شد زیرا با قانون اساسی فرانسه در تعارض بود. 
ارتش انقلابی «برتون» از سال ۱۹۷۰ در شبه جزیره «بروتاین» در شمال غربی فرانسه فعالیت می کند. این جمعیت که از اعقاب «سلت» ها هستند در گذشته از جزایر انگلیس خارج شدند و هم اکنون خود را یا کاملاً فرانسوی نمی دانند یا این که خود را «فرانسوی از نوع دیگر» قلمداد می کنند. ارتش انقلابی برتون متعلق به جناح افراطی جنبش ملی گرای Emgann است که بر ضد به اصطلاح «ستمگری فرانسه» مبارزه می کند. 
در ایتالیا گرایش های جدایی طلبانه در مناطق صنعتی شده شمال این کشور شدت بیشتری دارد. در حال حاضر «اتحادیه شمال» از جدا شدن صرف نظر کرده است و تنها بر تبدیل شدن ایتالیا به کشوری فدراتیو اصرار می ورزد. طرفداران اتحاد مجدد با اتریش در مناطق تیرول جنوبی که پس از جنگ جهانی اول به ایتالیا ملحق شد نیز مطالبات خاص خود را دارند. 
این احتمال وجود دارد که بلژیک به فلاندر شمالی (که ساکنان آن به زبان هلندی صحبت می کنند و خواستار الحاق به هلند هستند) و والونیای جنوبی ( که به زبان فرانسه صحبت می کنند) تقسیم شود. برای جستجوی علت تقابل این دو جامعه زبانی بلژیک یعنی والونیا فرانسه زبان و فلاندر هلندی زبان باید تاریخ بلژیک مستقل را مطالعه نمود یعنی زمانی که این دو جامعه برای رویارویی با هلند با هم متحد شدند. این دو جامعه پس از متحد شدن برای آزادی، نزدیک به دو قرن است که برای جدا شدن تلاش می کنند. منطقه فلاندر که از نظر اقتصادی توسعه یافته تر است همواره از کمک به منطقه والون خودداری کرده است. براساس نظرسنجی ها ۶۰درصد فلاندرها و ۴۰درصد والونیایی ها خواستار تجزیه بلژیک هستند. 
در انگلستان، کانون گرایشات جدایی طلبی به اولستر در اسکاتلند رسیده است. در انتخابات پارلمانی اخیر در اسکاتلند طرفداران ایجاد دولت جدید و مستقل که متعلق به حزب ملی اسکاتلند هستند به پیروزی رسیدند. آلکس سالموند، نخست وزیر اسکاتلند تأیید کرده است که اسکاتلند ظرف ۱۰ سال می تواند به استقلال برسد. از سوی دیگر در حال حاضر تنها ۲۳درصد اسکاتلندی ها از ایده استقلال کشورشان حمایت می کنند در حالی که این رقم در سال گذشته ۳۰درصد بود. 
گوردون براون زمانی که هنوز به نخست وزیری نرسیده بود و وزارت دارایی انگلیس را بر عهده داشت در مطبوعات هشدار داده بود که انگلستان در صورت تضعیف اتحاد بین انگلیس و اسکاتلند با پدیده «بالکانیزاسیون» تهدید می شود اتحادی که ۳۰۰ سال پیش با امضای قراردادی به انجام رسیده بود. 
جزایر فاروئه ( Feroe ) در دانمارک سرزمینی نیمه خودمختار است که سالانه مبلغی معادل ۱۷۰ میلیون دلار کمک مالی از سوی دولت دانمارک دریافت می کند. این امر جدایی طلبان را که از پنج سال پیش به دنبال برگزاری رفراندومی برای استقلال بودند قانع کرده است. در سوئیس نیز جدایی طلبان چندی مشاهده می شود. جبهه آزادی ژورا (FLJ ) از سی سال پیش خواستار استقلال ایالت «کانتون» از کنفدراسیون سوئیس است. 
ژورا که در گذشته دارای جمعیت کاتولیک فرانسه زبان بود تسلیم کانتون برن شد که اکثریت جمعیت آن را پروتستان های آلمانی زبان تشکیل می دهند. رهبران این جبهه اذعان دارند که شانس پیروزی شان بسیار اندک است. 
انجمن مجارهای ویودین (Voivodine) استان خودمختار صربستان که در ۳۵ کیلومتری بلگراد قرار دارد و نمایندگان آن نزدیک به ۷۰درصد آن منطقه را اداره می کنند خواستار اجرای قوانین جمهوریت در ویودین و در ادامه برگزاری رفراندومی برای جدایی از صربستان و تأسیس کنفدراسیونی با مجارستان هستند. در اواخر مارس ۲۰۰۷ این انجمن از اتحادیه اروپا خواست تا هیأتی را برای بررسی شرایط به این منطقه اعزام کند. در حاضر حاضر مجار ها بیش از ۴۰درصد جمعیت ویودین را تشکیل می دهند. 
سناریوی مشابهی در ترانسیلوانیای رومانی در حال اجراست که بیش از ۴۵ درصد جمعیت آن را مجار ها تشکیل می دهند. اتحادیه اروپا در اواخر مارس ۲۰۰۷ رفراندوم هایی را در سه منطقه ترانسیلوانیا در رابطه با خودمختاری این منطقه انجام داد که مجاری های ساکن این منطقه خواستار خودمختاری حداکثری از رومانی و داشتن روابطی مستقل با بوداپست شدند. 
تحرکات ضد استعماری در «ساردنی» ایتالیا و مناطق فدرال اتریش (Styrie) و بویژه کارینتی (Carinthie) که اکثر ساکنان آن را کروات ها و اسلونیایی ها تشکیل می دهند نیز بسیار افزایش یافته است. یونانی های جنوب آلبانی و ساکنان Acores در پرتغال نیز با شد تی بیش از گذشته خواستار خودمختاری هستند. 
در رأس همه کانو ن های فعال ونیمه فعال جدایی طلبی اروپا، نیروهای گریز از مرکز بالکان نشسته است، کوزوو که اکنون خود را درآستانه یک استقلال تاریخی می بیند با دورخیزی به سوی جدایی خون تازه ای در کالبد جریان های استقلال طلب این منطقه جاری ساخته است و عجیب تر این است که همانند دهه خونین ۹۰ این بار جامعه بین المللی اراده و آمادگی قاطع برای مواجهه با این مناقشات نشان نمی دهد.
وارون: حسین قنبری گرمی‎
سرچشمه: armees.com 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد