مسعود لقمان (سردبیر انجمن پژوهشی ایرانشهر)- برای گرامیداشت دویستمین سالروز تولد «میرزا فتحعلی آخوندزاده» تندیس یادبود او از سوی جمهوری آذربایجان و روسیه در مسکو برافراشته شد. این خبر را «راشا اینفوسنتر» گزارش داده است. آری! پس از ربودن نظامی، خاقانی و سایر نامداران تمدن ایرانی از سوی کشور ۲۱ ساله جمهوری آذربایجان (اران) در غفلت تاریخی ایرانیان امروزی، اینبار قرعه به نام میرزا فتحعلی آخوندزاده –پدر ناسیونالیسم نوین ایرانی، از پیشگامان جنبش مشروطیت، بنیادگذار اندیشه انتقادی، نقد ادبی و نمایشنامهنویسی ایران- افتاد تا بار دیگر مردمانی جداشده از ایرانزمین به سودای ساخت هویتی متمایز از نیاکانشان، آستین بالا زنند و با جعل و تحریف، روشنفکری را که در آثارش جز به ایرانیان و آینده ایران نمیاندیشد، به نام نداشته خویش سکه زنند تا از این میان هویتی برسازند و فخری بر عالم بفروشند.
میرزا فتحعلی آخوندزاده در سال ۱۱۹۱ خورشیدی در شهر «نوخه» که از شهرهای شکیِ قفقازِ ایران بود، زاده شد. پدربزرگش «حاجی احمد» اهل رشت بود که بعدها به آذربایجان کوچیده و پدرش «میرزا محمدتقی» نیز چندی کدخدای شهر خامنه بود و از آن رو که عموی مادرش «آخوند حاج علیاصغر» به نگهداری و آموزش او پرداخت به آخوندزاده شهرت یافت. در اسفند ۱۲۰۶ که ۱۷ شهر بزرگ ایران از مام میهن جدا شدند، میرزا فتحعلی ۱۶ ساله به یکباره شهروند روسیه تزاری شد ولی تا پایان زندگی، هیچگاه پیوند خویش را با میهنش ایران، نگسست. آخوندزاده در آموزشکدهای در شهر نوخه آغاز به آموختن زبان روسی کرد و پس از آن به سفارش پدرخواندهاش در دفتر فرمانفرمای قفقاز در سن ۲۲ سالگی به عنوان مترجم زبانهای شرقی به کار پرداخت و تا پایه سرهنگی پیش رفت. در آن زمان شهر تفلیس (در گرجستان امروزی) که به یک شهر مدرن با کتابخانهها، آموزشکدهها و تماشاخانههای فراوان دگرگون یافته بود جایی برای زندگی تبعیدیان و روشنفکران روسیه تزاری شد. آخوندزاده با نشست و برخاستهایی که با آن روشنفکران داشت، کمکم با تمدن نوین اروپا آشنا شد و زبان فرانسه را نیز آموخت و در آن شهر به کوششهای روشنفکرانه و نوشتن رسائلش تا به هنگام مرگش به سال ۱۲۵۷ ادامه داد. آخوندزاده در سراسر زندگیاش در پی راهی بود تا ایران را از نکبت و بدبختیای که در دوران قاجار گرفتارش بود برهاند و هماره ایران را «وطنم» و ایرانیان را «ملتم» میخواند.
از آثار مهم آخوندزاده میتوان به «تمثیلات» (دربردارنده ۶ نمایشنامه و یک داستان)، «الفبای جدید و مکتوبات» و «مکتوبات کمالالدوله» اشاره کرد. آخوندزاده بیش از دو دهه از عمرش را برای دگرگونی آنچه که «الفباء اسلام» میخواند، سپری کرد و در این راه رنج سفر برخود هموار کرد و داراییهای خویش را نیز در این راه به کار گرفت و از هیچ کوششی برای دگرگونی خط فارسی خودداری نکرد؛ چراکه خاماندیشانه گمان میکرد چرایی فلاکت ایران، بیسوادی ایرانیان و بیسوادی ایرانیان، ناشی از دشواری خط فارسی است؛ اما مهمترین نوشته آخوندزاده «مکتوبات کمالالدوله» است که دربردارنده سه نامه خیالی شاهزادهای هندی به نام «کمالالدوله» و یک نامه پاسخ از سوی شاهزاده ایرانی «جلالالدوله» است و از میان این نامههای خیالی است که آخوندزاده نقدهای صریح اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و … خود را بیان کرده است.
سرچشمه: ایرانشهر