تاریخ، یک افسانه محرز است. (ناپلئون بناپارت)
دکتر مسعود امیرخلیلی (نویسنده مهمان در انجمن پژوهشی ایرانشهر)- اکثر اسلامشناسان غربی و پژوهشگران ایرانی بر این باورند که اعراب مسلمان در نیمه نخست قرن هفتم میلادی پس از شکستدادن ارتش یزدگرد سوم در جنگهای به اصطلاح قادسیه و نهاوند سلسله ساسانیان را سرنگون کردند و ایران را به تصرف خود درآوردند. منبع خبری این محققان، به استثنای سبئوس (Sebeos)، تاریخنویس ارمنی از قرن هفتم، طبری و نویسندگان عرب هستند که حدود دو قرن بعد از مرگ یزدگرد سوم (۶۵۲) از جنگهای قادسیه و نهاوند خبر دادهاند. به خصوص پژوهشگران معاصر ایرانی برای بازسازی وقایع قرن هفتم خبرهای طبری را یا لغت به لغت بازگو یا در نهایت اخبار این تاریخنویس را تفسیر میکنند و به خواننده ارائه میدهند. در واقع این تاریحشناسان بیشتر واسطهگر تاریخ طبری به خواننده هستند تا اینکه خود به طور علمی به کند و کاو گذشته بپردازند:
if the historian permits his authorities to stand uncriticized, he abdicates his role as critical historian. He is no longer a seeker of knowledge but a mediator of past belief; not a thinker but a transmitter of tradition. (1)
شرقشناس آلمانی تئودور نولدکه (۱۸۳۶ – ۱۹۳۰) اشاره میکند که طبری مشخص نکرده که از چه منبع خبری اطلاعات تاریخی خود را به دست آورده است و فقط در مواردی و آن هم به طور غیرمستقیم این تاریخنویس از افراد مطلعی نام برده است که این اخبار را به او دادهاند. این شرقشناس ادامه میدهد که طبری حتی در بخش تاریخ ساسانیان از نامبردن این افراد مطلع نیز خودداری کرده است. با وجود این نولدکه تاریخ طبری را معتبر میدانست. (۲)
به عقیده اسلامشناس دانمارکی Patricia Crone میتوان یک کمی امید به بازسازی تاریخ اولیه اسلام داشت اگر ما، بدون رجوع به اسناد اسلامی به یافتهها و اکتشافات از حفاریها (باستانشناسی) و به پاپیروسها از این دوره استناد کنیم:
Without correctives from outside the Islamic tradition, such as papyri, archaeological evidence, and non- Muslim sources, we have little hope of reconstituting the orginal shapes of this early period. (3)
این نوشته کوتاه سعی میکند با رجوع به تاریخ قرن هفتم بیزانس، تحقیقات باستانشناسان، بررسی سکههای عرب-ساسانی و پاپیروس، نشان دهد که در مرحله اول اعراب نقش مهمی در سرنگونی سلسله ساسانیان ایفا نکردند، بلکه این ارتش بیزانس بود که با درهم شکستن نیروی نظامی خسرو پرویز در جنگهای ارمنستان (۶۲۲) و نینوا (دسامبر ۶۲۷) در موصل (عراق) مقدمات فروپاشی شاهنشاهی ساسانی را آماده کرد.
خسرو دوم پرویز در سال ۵۹۰ به سلطنت میرسد و بهرام چوبین، سپهبد ارتش که ادعا میکرد از خاندان اشکانیان است از فرمان این پادشاه سرباز میزند و قیام میکند. خسرو دوم که نتوانست در مقابل بهرام چوبین مقاومت کند، مجبور به ترک ایران میشود و به موریکیوس پادشاه بیزانس پناه میبرد. خسرو دوم با کمک ارتش بیزانس به ایران بازمیگردد و پس از شکستدادن بهرام چوبین در سال ۵۹۱ دوباره قدرت را در دست میگیرد. در بیزانس موریکیوس به دست یک افسر ارتش با نام فوکوس به قتل میرسد. خسرو دوم که از قتل پشتیبان خود موریکیوس به خشم آمده بود برای گرفتن انتقام از فوکوس به بیزانس حمله میکند. فوکوس به دست هراکلیوس سرنگون میشود، اما ارتش خسرو دوم به پیشروی خود در خاک بیزانس ادامه میدهد. ساسانیان پس از شکستدادن یک واحد نظامی بیزانس در انطاکیه، (۶۱۳) دمشق و اروشلیم (۶۱۴) را به سادگی تصرف میکنند. در اروشلیم شهروراز، فرمانده لشگر ساسانیان، صلیب دار مسیح را به غنیمت میگیرد و همراه با زاخاریاس (Zacharias)، کشیش شهر، برای خسرو دوم به تیسفون میفرستد. اوائل سال ۶۱۹ ساسانیان مصر را نیز اشغال میکنند؛ اما نکته قابل توجه در تصرف اروشلیم، دمشق و مصر این بود که لشگر شهروراز با یک نیروی نظامی یا ارتشی که از این شهرها دفاع کند رویارو نشدند. تصرف ساده دمشق، اروشلیم و مصر به دست نیروهای ساسانیان این نظریه را تقویت میکند که بیزانس در این شهرها سپاهی مستقر نکرده بود. تاریخشناسان اسرائیلی Yehuda D. Nevo and julith Koren اشاره میکنند:
In any case, the ease with which the Persians overran al-Šām (Syria – Palestine area) indicates that Byzantine military control of Syria-Palestine (and also Egypt) was slight. (4)
ارتش بیزانس در قرن ۶ میلادی سوریه را ترک کرده بود:
that the Bzyantium withdrawal began at least a hunderd years before the Sassanians started their forays into the empire’ s domains in 604 . (5)
پاپیروسهای که در در سال ۱۹۳۰ در صحرای نگب (اسرائیل) کشف شدهاند (Nessana papyri) این ادعای دو نویسنده اسرائیلی را تایید میکنند که بیزانس از اوائل قرن هفتم از این مناطق خارج شده بود. این پاپیروسها متعلق به سالهای ۴۶۰ تا ۶۳۰ میلادی هستند. تا سال ۶۰۱ نویسندههای پاپیروس نام خود را به یونانی، زبان رسمی بیزانس مینوشتند، اما نام نویسندهها در هشت پاپیروس از سال ۶۰۱ به بعد به زبان عربی است. (۶) غسانیان، اعراب متحد با بیزانس، از قرن هفتم سوریه و غرب شبهجزیره عربستان را اداره میکردند. همچنین تاریخنویس انگلیسی James Howard-Johnston اشاره میکند که سپاهیان ایران در حمله به مناطق بیزانس با مقاومت جدی روبهرو نشدند:
The Persian encountered only limited local resistance as they set about occupying the rich Roman provinces of the Near East… Syria and Palestine were rapidly overrun in the course of the following four years. (7)
در آغاز، بیزانس واکنشی به حمله ساسانیان و تصرف شهرهای دمشق و اروشلیم از خود نشان نداد، اما کلیسای بیزانس نمیتوانست قبول کند که صلیب مسیح به غنیمت برود. با فشار و کمک مالی کلیسا، هراکلیوس، پادشاه جوان بیزانس، در آپریل ۶۲۲ پیشاپیش یک لشگر پایتخت بیزانس را نه به سمت مصر یا دمشق برای پسگرفتن این شهرها از سپاهیان ساسانیان، بلکه به سوی ارمنستان ترک میکند. پس از حرکت هراکلیوس به طرف ارمنستان، شهروراز مجبور میشود با لشگر خود از مناطق اشغالی دمشق و اروشلیم خارج شود و پادشاه بیزانس را دنبال کند. نخستین نبرد میان دو سپاه در ارمنستان اتفاق افتاد که با شکست ساسانیان خاتمه یافت. در سال ۶۲۳ هراکلیوس به سمت آذربایجان حرکت میکند و در گنجک آتشکده آذرگشنسپ را به تلافی خرابکردن مقبره مقدس در اروشلیم به دست ساسانیان، آتش میزند. تا سال ۶۲۶ هیچ کدام از دو طرف موفق به یک پیروزی نهایی بر دیگری نشدند. در این سال حتی ساسانیان به کُنستانتینوپول ( قسطنطنیه)، پایتخت بیزانس حمله کردند، اما نتوانستند این شهر را تصرف کنند. سرانجام در ۱۲ دسامبر سال ۶۲۷ نبرد شدیدی میان دو ارتش در منطقه نینوا روی میدهد که این بار نیز بیزانس پیروز میشود. در جنگ نینوا راهزاد، فرمانده ارتش ساسانیان و سه افسر ارشد نیز کشته میشوند؛ اما شکست سپاهیان خسرو دوم پرویز در نینوا بهمراتب شدیدتر از جنگ در ارمنستان (۶۲۲) بود. در این جنگ، به نقل از Yehuda Nevo و julith Koren، ارتش ساسانیان قلع و قمع میشود:
In effect he had destroyed Sassanian military power, leaving the civil administration intact (۸)
بعد از جنگ نینوا دولت ساسانیان دیگر دارای یک ارتش منظم که بتواند به وسیله آن از مرزها دفاع و یکپارچگی ایران را حفظ کند نبود. تنها نیروی باقیمانده، سوارهنظام زرهپوش (کاتافراکت) بود که ساسانیان این واحد نظامی را برای جلوگیری از نفوذ هونهای سفید (هپتالیان) در سرحدات شمال شرقی ایران مستقر کرده بودند.
پس از ترک سپاهیان ساسانیان از دمشق و اروشلیم در سال ۶۲۲ و شکست آنان در ارمنستان از بیزانس در همین سال اعراب این مناطق و غرب شبهجزیره عربستان از زیر سلطه ساسانیان رهایی مییابند و مستقل میشوند. از معاویه یک سنگنبشته از سال ۶۶۳ با نقش علامت صلیب در حمام شهر قدیمی یونانی Gadara (ام قیس در فلسطین) به دست آمده است: (اینجا)
این سنگنبشته به مناسبت ترمیم یک حمام در ام قیس حکاکی شده است. سه تاریخ، زمان حکاکی این سنگنبشته را ثبت کردهاند: تاریخ سال مالیاتی بیزانس، تاریخ سال محلی شهر و تاریخ بنا به سال عربها (سال ۴۲ عربها). سنگنبشته معاویه در ام قیس از سال عربها نام برده است و نه از سال هجری (اسلامی). بنا به تاریخ این سنگنبشته سال یک اعراب برابر است با سال ۶۲۲ (میلادی). شاید برای معاویه که خود زاده سوریه بود سال ۶۲۲، سالی که با شکست ایران از بیزانس در ارمنستان، حکمفرمایی ساسانیان بر اعراب سوریه خاتمه یافت، سال اول عربها به حساب میآمد.
در سال ۶۲۸، خسرو دوم پرویز به دست سپهبد شهروراز و پسر این پادشاه، شیرویه، به قتل میرسد. پس از قتل پدر، شیرویه تاج سلطنت را بر سر میگذارد. شیرویه بیمار میشود و در بستر مرگ پسر خود، اردشیر سوم، را به دست پادشاه بیزانس میسپارد. اردشیر سوم را سپهبد معروف ارتش، شهروراز، به قتل میرساند (۶۳۰). در همین سال شهروراز در اروشلیم پس از بازگرداندن صلیب مسیح یک پیمان صلح با هراکلیوس میبندد که طبق آن دولت ساسانی متعهد میشود از مناطق اشغالی (اروشلیم، سوریه و مصر) عقبنشینی کند. قصد هراکلیوس از حمله به ایران تصرف سرزمینهای ایران و تیسفون، پایتخت ساسانیان، نبود، بلکه بازگرداندن ساسانیان به خط مرزی که قبل از پیشروی ارتش خسرو دوم پرویز به سمت غرب بین ایران و بیزانس تعیین شده بود. بعد از قرارداد صلح با ایران هراکلیوس اروشلیم و دمشق را ترک کرد:
” Byzantium did not reenter all the ‘ liberate areas,’ and Byzantine control was slight….- a real imperial army was not stationed there, and the border area was not regarrisoned or militarily strengthened with Byzantine tropps”. (۹)
با وجود اینکه ارتش هراکلیوس دمشق و اروشلیم را ترک کرده بود و حکمرانان عرب خود این مناطق را مانند گذشته (از اوائل قرن هفتم) اداره میکردند و خراج به بیزانس میپرداختند طبری و نویسندگان عرب قرن ۸ و ۹ خبر از جنگهای متعدد (اجنادین و یرموک) اعراب با بیزانس میدهند:
Perhaps there was indeed a great invasion, with battle after battle between tens of thousands of opposing soldiers, over the course of several years (629 to 636 ). But if there were, it would seem that, at the time, nobody noticed. (10)
تا به حال هیچ شی جنگی یا قبرهای دستهجمعی از کشتگان در محل این جنگهای اعراب با بیزانس، یا اعراب با ایران یافت نشده است.
طبری ادامه میدهد که ارتش بیزانس بعد از شکست در یرموک به انطاکیه عقبنشینی و با کشتی این منطقه را ترک میکند.
در ایران شهروراز، به نقل از کریستن سن، به دست سه تن از نجبای ساسانی به قتل میرسد. از زمان قتل خسرو دوم پرویز (۶۲۸) تا به قدرت رسیدن یزدگرد سوم (۶۳۲) تقریبا کشور ایران ۱۰ پادشاه به خود دید. کریستن سن ادامه میدهد: به این ترتیب همه کشور ایران، برای آخرین بار در زیر فرمان یزدگرد سوم درآمد و صورت واحد گرفت. (۱۱) در رابطه با سن یزدگرد سوم در زمان تاجگذاری نظریههای مختلفی بیان شده است؛ دینوری اشاره میکند که یزدگرد سوم در سن ۱۸سالگی تاجگذاری کرده است. به نقل از طبری این پادشاه ساسانی در سن ۲۸ سالگی به قتل رسید و با در نظر گرفتن ۲۰ سال سلطنت باید یزدگرد سوم در سن هشت سالگی تاج سلطنتی را بر سر گذاشته باشد. همچنین اسلامشناس آلمانی، نولدکه معتقد است که یزدگرد سوم در سن هشت سالگی به سلطنت رسید است (سکههای ۱۰ سال نخست سلطنت یزدگرد سوم، به نقل از نولدکه، این پادشاه را بدون ریش نشان میدهند.)
ادامه دارد…
سرچشمه: ایرانشهر