«نظامی گنجوی» شاعر بزرگ ایرانی است که پنج مثنوی او –مشهور به «خمسه» یا «پنج گنج»- جزو شاهکارهای ادبی زبان فارسی به شمار میآید و چندین سده الهامبخش و الگوی شاعران دیگر در زبانهای فارسی و ترکی و اردو بوده و سعید نفیسی بیش از ١۵٠ اثر را نام میبرد که به تقلید از کارهای نظامی گنجوی سروده شده است.
سوای کتاب «مخزن الاسرار» -که کتابی است در حکمت و اندرز و عرفان- چهار اثر دیگر «پنج گنج» به طور مستقیم یا غیرمستقیم به تاریخ و فرهنگ ایران باستان مربوط میشوند: داستان «لیلی و مجنون» اگرچه بُنمایههای عربی دارد، اما به گفته کارشناسان، اثر نظامی، گونه «ایرانیشده» داستان را روایت میکند. خود شاعر هم با ترکیب «در زیور پارسی و تازی» همین موضوع را تایید میکند. «خسرو و شیرین» و «بهرامنامه» (یا «هفت پیکر») به تمامی به تاریخ ساسانیان مربوط میشوند و «اسکندرنامه» به روایتی از زندگی اسکندر مقدونی اختصاص دارد که چندان تاریخی نیست (مانند جنگ اسکندر با قوم روس که از نظر تاریخی ناممکن است) و بیشتر مجالی است تا نظامی الگوهای «پادشاه آرمانی» خود را بر پایه باورهای ایرانی و اسلامی مطرح کند. نظامی گنجوی انگیزه خود در سرودن اسکندرنامه را تکمیل شاهنامه فردوسی و خود را جانشین فردوسی میداند.
نظامی، عاشق ایران و زبان فارسی بود و به روشنی سروده است: «همه عالم تن است و ایران دل – نیست گوینده زین قیاس خجل» یا «نظامی که نظم دَری کار اوست – دَری نظمکردن سزاوار اوست».
در ۸۰۰ سالی که از زمان نظامی گنجوی میگذرد در ایرانیبودن و فارسیزبان بودن وی هیچ شکی نبود تا اینکه در دهه ١٩٣٠ و ١٩۴٠ م. که استالین در راستای پروژه «ملتسازی» تصمیم گرفت هشتصدمین سالگرد نظامی را برگزار کند و او را «شاعر بزرگ آذربایجان» نامد و در این میان اعلام کرد که «برادران آذربایجانی ما نباید تنها به خاطر اینکه برخی از اثرهای نظامی گنجوی به زبان فارسی است او را به ایرانیان تسلیم کنند». پیش از آن هم پانترکان و مساواتیها نام منطقه ارّان و شروان را به «آذربایجان» برگردانده و افسانه «تجزیه آذربایجان بزرگ میان ایران و روسیه» را ساخته بودند. استالین با این سخنِ خود، این شبهه را افکند که برخی از آثار نظامی به زبانی غیرفارسی است؛ حال آنکه چنین ادعایی بیسابقه و بیپایه بود و نه خود نظامی از اثر دیگری نام برده و نه در تذکرهها از کتاب دیگری به زبان دیگری از وی نامی برده شده است. در همان زمانِ استالین هم، خاورشناسانی مانند دیاکونوف میدانستند که نظامی ایرانی و فارسیزبان بوده است اما از ترس فشارهای سیاسی و مجازاتهای استالین در آن زمان لب فروبستند. در ۸۰ سالی که از آن تاریخ میگذرد مسئولان «جمهوری سوسیالیستی آذربایجان» و پس از فروپاشی اتحاد شوروی در سال ١٩٩٠ م./ ١٣۶٩ خ.، دولت «جمهوری آذربایجان» در راستای همین «دزدیدن» نظامی گنجوی تاخته و اقدامهای گوناگونی را انجام داده است از جمله جعل و تحریف و دروغ و به تازگی هم نصب مجسمههای نظامی گنجوی در شهرهای مختلف دنیا به نام «شاعر بزرگ آذربایجانی».
***
«درباره سیاسیسازی شاعر ایرانی نظامی گنجوی در دوران نوین»، نوشته سیاوش لرنژاد و علی دوستزاده که اکتبر ٢٠١٢ ( مهرماه ١٣٩١) در ۱۸۸ صفحه به زبان انگلیسی منتشر شده است به بررسی این اقدامها و تحریفها و بدخوانیها و برداشتهای اشتباه و غرضآلوده از سرودههای نظامی به دست دانشمندان شوروی و «ناسیونالیست»های جمهوری آذربایجان و پانترکان میپردازد. این کتاب بخشی از «مجموعه ایروان در پژوهشهای خاورشناسی» است که در ارمنستان چاپ و پخش میشود. این کتاب دارای چهار فصل است. فصل یک به بررسی اصطلاحهای غیرتاریخی در رابطه با نظامی گنجوی میپردازد از جمله همین کاربرد نام «آذربایجان» برای منطقه شمال رود ارس و نیز هویت «آذربایجانی» که تنها در سده بیستم و به دست روسیه مطرح شد. پیش از آن، ترکزبانان شمال رود ارس را با نام «تاتار» یا «ترکمان» میخواندند.
فصل دوم به بررسی تحریفهای انجامشده به دست خاورشناسان شوروی درباره نظامی گنجوی میپردازد. از جمله ادعایی مانند «مجبورشدن نظامی به سرودن لیلی و مجنون به زبان فارسی به خاطر فشار شروانشاه حال آنکه نظامی میخواسته آن را به ترکی بسراید»! در این فصل، وضع زبان ترکی در سده ششم هجری/دوازدهم میلادی در منطقه ارّان و گنجه بر پایه منبعهای دست اول و همزمان با نظامی گنجوی بررسی شده و تحریف دیباچه «لیلی و مجنون» آشکار شده است. خاورشناسان شوروی سبک جدیدی را هم در ادبیات فارسی جعل کردند به نام «سبک آذربایجانی» که هدف آنان جداکردن نه تنها نظامی گنجوی، بلکه شاعران ایرانی دیگری مانند خاقانی شروانی، قطران تبریزی و دیگران از ادبیات ایران و جعل «ادبیات آذربایجانی» بود. در این فصل رابطه دوستانه و نزدیک نظامی با شروانشاه بر پایه غزلها و مثنویهای او نشان داده شده و بیپایگی ادعاهای مطرح شده در این زمینه ثابت شده است. همچنین بدخوانیهایی بررسیشده مانند این برداشت غلط که «ترکانه سخن سزای ما نیست» یعنی نظامی میخواسته لیلی و مجنون را به ترکی بسراید! یا خواندن «بیدارتَرَک» به صورت «بیدار تُرک» و تفسیرهای عجیب و غریب از آن.
در فصل سوم جعلها و بدخوانیها و دروغهای «ناسیونالیست»های ترکزبان و پانترکان درباره نظامی گنجوی بررسی شدهاند؛ مانند جعل بیت سستی که میگوید «پدر بر پدر مر مرا ترک بود / به فرزانگی هر یکی گرگ بود»! جالب آنکه کسی که نخستین بار این بیت را مطرح کرده است به یاد نمیآورد که این بیت را در کدام نسخه و کدام اثر نظامی دیده است! اینان پا را فراتر گذاشته و دیوانی ترکی را به نظامی گنجوی بستهاند حال آنکه این دیوان ترکی به «نظامی قونیوی» متعلق است که نزدیک ۳۰۰ سال پس از نظامی گنجوی در دوران عثمانیان در قونیه میزیسته است. این ترکزبانان در آثار نظامی همهجا «تُرک» را به معنای قومی و امروزی آن گرفتهاند یا کاربرد واژههای ترکی را در آثار نظامی نشانه ترکبودن و ترکزبان بودن او دانستهاند. در این فصل نشان داده شده که بسیاری از واژههای ادعاشده یا ترکی نیستند (مانند «چادر») یا جزو وامواژههای ترکی در فارسیاند که شاعران دیگر هم به کار بردهاند و در مجموع این واژهها، کمتر از یک درصد تمام واژههای به کار رفته در سرودههای نظامی گنجوی هستند.
فصل چهارم به بررسی منبعهای دست اول درباره جمعیت و وضع اجتماعی ارّان در دوران نظامی میپردازد مانند کتابهای «سفینه تبریز» و «نُزهت المجالس» که هر دو نشان میدهند که زبان مردم شهرنشین و روستاییان یکجانشین در آذربایجان و شمال رود ارس فارسی و پهلوی (یا آذری کهن) بوده است. برای نمونه از ١١۴ شاعری که در «نزهت المجالس» معرفی شدهاند و از آنان شعری نقل شده است، ٢۴ تن آنان اهل گنجه و دارای پیشههای عادی (مانند لحافدوز و پرندهفروش و …) بودند. همچنین تاریخنویس ارمنی همزمان و همشهری نظامی به نام «کراکوس گنجهای» هم نوشته است که بیشتر مردم این شهر ایرانیاند و باقی هم ارمنی و مسیحیان دیگر (گرجی) هستند. در این فصل بر پایههای سروده خود نظامی ثابت شده که نظامی جزو طبقه «دهقانان» ایرانی، یعنی از «زمینداران و مالکان» منطقه بوده است. در این فصل ادعاهای دروغ مربوط به زن نخست نظامی -که به اشتباه نام او را «آفاق» دانستهاند– هم بررسی شدهاند.
یکی از ویژگیهای مهم این کتاب، استفاده از منبعهای مختلف به زبانهای فارسی و انگلیسی و فرانسوی و روسی و ارمنی نوشته شده در دورههای مختلف (از زمان نظامی تا دوران معاصر) است. استدلالهای نویسندگان بر پایه منطق و نیز منبعهای معتبر و دست اول و اثرهای پژوهشی کارشناسان برجسته مانند ابوریحان بیرونی، المسعودی، عباس زریاب خویی، محمدامین ریاحی خویی، سعید نفیسی، جلال متینی، ولادیمیر مینورسکی، جولی اسکات میثمی، آناماری شیمل، گرهارد دوئرفر، ادموند بازورث، جورج بورنوتیان و .. است. (کتابشناسی آن شامل ٢۴٠ اثر است). نویسندگان نه تنها به آثار نظامی گنجوی میپردازند و تصویر تازهای از زندگی شخصی او به دست میدهند و بخشهای مهمی از آثار او را برای نخستین بار به انگلیسی ترجمه کردهاند، بلکه چکیده منبعهای گوناگون را درباره تاریخ و جغرافیا و زندگی مردم منطقه قفقاز و ارّان و شروان و آذربایجان در سده ششم هجری/دوازدهم میلادی به دست میدهند.
خانم دکتر پائولا اورساتی (Paola Orsatti)، استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه ساپینتزای (Sapienza) شهر رُم، درباره این کتاب چنین مینویسد:
«این کتاب فهرست کاملی از تحریفهایی را بررسی میکند که به منظورهای ناسیونالیستی به وجود آورده شدند و امروزه در زمینه پژوهشهای مربوط به شاعر بزرگ ایرانی، نظامی گنجوی، رایج شدهاند. این تحریفها از زمانی آغاز شدند که دولت شوروی تصمیم گرفت هشتصدمین سالگرد نظامی را جشن بگیرد. نویسندگان این کتاب با نگاهی دقیق و انتقادی استدلالهایی را بررسی میکنند که دانشمندان شوروی و نیز به تازگی نویسندگان جمهوری آذربایجان درباره نظامی مطرح کردهاند تا او را به اصطلاح «شاعر آذربایجانی» بخوانند و آثار او را جزو به اصطلاح «ادبیات آذربایجانی» بدانند. نویسندگان این کتاب نادرستبودن این ادعاها را نشان میدهند.
گذشته از این بخشهای انتقادی، کتاب حاضر بخشهای سازندهای هم دارد و آن هم اطلاعات و آگاهیهایی است که نویسندگان از منبعهای دست اول از جمله از راه بازخوانی دقیق آثار نظامی و دیگر شاعران همروزگار او و نیز منبعهای تاریخی همروزگار او در پیش چشم ما گذاشتهاند. این کتاب پژوهشی جالب و با دقت مستندشده در زمینه ادبیات کلاسیک فارسی است و نیز به پرسشهایی درباره وضعیت تاریخی و قومنگاری و زبانی منطقه ارّان و تراقفقاز پاسخ میدهد.
ما باید از نویسندگان این کتاب سپاسگزار باشیم که به موضوع مهم کاربرد سیاستزده فرهنگ پرداختهاند، موضوعی که اهمیت آن به میزان زیادی در چشم پژوهشگران اروپایی دست کم گرفته شده است؛ اما پردهبرداری از مجسمهای از نظامی گنجوی در شهر رُم با عنوان «شاعر آذربایجانی» باید ما را به خود بیاورد تا در برابر چنین تحریفهایی واکنش نشان دهیم و همین موضوع، اهمیت این کتاب را دوچندان میکند.