نوید خواسته- ایران کشوری در حال توسعه با قابلیتهای بسیار بالا و پتانسیلهای بالقوهی فراوانی است که با تکیه بر دانش مهندسان و کارشناسان فرهیختهی خود، سعی در افزایش ضریب خودکفایی دارد.
بیشک سدسازی یکی از محورهای توسعه و رشد کشور به حساب میآید. اما چالشی که با آن روبرو هستیم، نه خود فعل سدسازی، بلکه شیوهی عملگرایی و روش استفاده از ظرفیتهاست. ظرفیتهای بالقوهای که با کارشناسی و ارزیابی درست زیستمحیطی میتوانند عامل رشد و توسعهی چشمگیر کشور باشند که شوربختانه با روال اجرایی موجود، سدسازی در کشورمان بهجای قاتق نان بودن، قاتل جان شدهاست!
سدسازی به خودی خود نه تنها عاملی تخریبکننده نیست که سرمنشأ پیشرفت بسیاری از کشورهای توسعهیافته بوده و هست. در حالیکه ایران در دورهی ۳۰ سالهی پس از انقلاب، ۱۰۰ سد را اجرا کردهاست و بیش از دوبرابر آن را در دست ساخت دارد، کشورهایی نظیر فرانسه، انگلستان، برزیل، مکزیک، کره جنوبی و ترکیه هر کدام بالغ بر ۵۰۰ سد بزرگ در کشور خود ساختهاند و به بهرهبرداری برق از انرژی آبی موجود مشغولاند. پس مشکل کار کجاست که سدسازی برای دیگران نعمت است و برای ما محنت؟!
بحرانهای زیستمحیطی با تبعات بسیار تکاندهندهای دامان کشور را گرفتهاست و از هر گوشهی این بوم و بر ضجهای برمیخیزد!
کارشناسان زیستمحیطی، خشکشدن تالابها و بهتبع آن جابجایی جمعیتی و تاثیر بر لانهگزینی پرندگان، فرسایش خاک و تخریب زیستبومهای حاشیه رودخانهها را از بارزترین اثرات سدسازی بیرویه در کشور میدانند. سدسازی بیرویه! پس شاید اینطور بتوان گفت که پاشنهی آشیل سدسازی در این آب و خاک، ساخت بیرویهی آن است.
آنچه آشکار است، سدسازی بدون ارزیابی زیستمحیطی و مطالعات کارشناسی و مدیریت منابع آب، موجب قربانی شدن ۹۰ درصد زیستبوم ایران شده است! برای روشنشدن موضوع و آسیبشناسی جریانی به نام سدسازی در ایران، از چندین منظر و با اشاره به دیدگاه چند تن از کارشناسان حوزهی محیط زیست، آن را مورد بررسی قرار میدهیم:
سیدفتحالله صدریزاده (مهندس سازه از دانشگاه علم و صنعت ایران و مجری طرح سد و نیروگاه کارون ۴) نخستین ایرادی که بر سدسازی میرود را اینطور بازگو میکند: «رودخانهها به مانند رگها و شریانهای حیاتی بدن هستند و برخی معتقدند که سدها به این عملکرد شریانی زمین خلل وارد میکنند.»
محمدرضا فاطمی، کارشناس محیط زیست دریایی در این باره میگوید: «سدسازی در رودخانهها موجب کاهش تولید در دریاها شدهاست به طوری که در خصوص گونههایی از ماهیها که در فصل تخمریزی به رودخانه مهاجرت میکردند با مشکل مواجه هستیم و جمعیت این گونهها با خطر جدی مواجه است. همچنین نفوذ زبانهی آب شور دریا به رودخانهها در نبود آب شیرین، باعث از میان رفتن تمام آبزیان رودخانهای میشود که گونههای خاص رودخانهای را در معرض خطر انقراض قرار میدهد.» و میافزاید: «شورشدن آب رودخانههای کارون و بهمنشیر فاجعهای زیستمحیطی است که ناشی از بیتوجهی به پیامدهای سدسازی در این منطقه به وجود آمده است.» نمونهی دیگر، کمشدن حجم آب ورودی به رودخانهی تامینکننده دو تالاب هورالعظیم و شادگان است که حیات این دو تالاب را با صدمات جبرانناپذیری مواجه کرده است.
صدریزاده ایراد دوم را مربوط به مناطق و روستاهای درون مخزن سدها معرفی میکند که ساکنان آن مجبور میشوند زیستبوم خود را تخلیه کنند و این اتفاق موجب مشکلات اجتماعی و تغییر بافت بومی و فرهنگی آن مناطق شود. ساخت سدهای متعدد در سرچشمهی رودها مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی بسیاری را برای مردم بالادست سدها ایجاد کرده است؛ بهگونهای که محل سکونت طوایف و روستاهای بسیاری را در حوزه بالادستی رودخانهها به زیر آب بردهاست و باعث کوچ اجباری مردم، دورشدن از هویت بومی و علایق معنوی، آوارهشدن، بیکاری و مشکلات معیشتی میشود. ایراد سوم به نظر مهندس صدریزاده در مورد زمینهای کشاورزی، باغها و درختهایی است که در مخازن سدها واقع شدهاست. زمینهایی که در بررسی احتمالات پیامد سدسازی به زیر آب میرود و در پی آن، افرادی که در این زمینها کار میکردند کار خود را از دست میدهند و ممکن است موجب تشدید بیکاری و ایجاد شغلهای کاذب شود.
دکتر بصیری، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان نیز در این باره اعلام کردهبود که سدزدن موجب زیر آب رفتن زمینها و در نتیجه جابجایی جمعیت میشود.
مجتبی گهستونی (سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا در خوزستان)، پیامد مراحل اجرایی برای احداث سد گتوند علیا، که بهعنوان بلندترین سد خاکی کشور در دست ساخت است را خاکریزی ۳۱ میلیون مترمکعب پیشبینی کرده است که روند این خاکریزی موجب شدهاست تا عمق بیش از پنج متر از ۵۰۰ هکتار اراضی حاصلخیز دشت عقیلی گودبرداری شود تا خاک رس آن برای ساخت این سد مورد استفاده قرارگیرد. گهستونی اضافه میکند: «ریشهکنی صدها اصله درخت، از میان رفتن ۵۰۰ هکتار از زمینهای کشاورزی، جلوگیری از کشت صدها تُن محصول صیفی همچون هندوانه، گوجه، خیار، پیاز و… در طول سال، ایجاد ناهمگونی منظری در دشت عقیلی، بیکارکردن دهها نفر و پیامدهای مخرب دیگر، نتیجهی گودبرداری از زمینهای دشت حاصلخیز عقیلی است.» این فعال میراث فرهنگی ادامه میدهد: «در این گودبرداری ۵۰۰ هکتاری که در چند منطقه صورت گرفتهاست، تنها تعداد اندکی از درختان حفظ شدهاست.»
ایراد چهارم در پروسهی سدسازی، مناطقی با عنوان میراث فرهنگی را در برمیگیرد. معضلی که با پیشروی سدسازیهای بیرویه و غیراصولی موجب نابودی و زیر آب رفتن بسیاری از آثار باستانی ایذه در طرح کارون ۳، تخریب دهها تپهی باستانی از جمله تپههای زیرهزرد، پا گچی، مولوچه، محوطهی شاه جنید، محوطهی عباسعلی، تپهی گوراب، تپهی قزو و… برای ایجاد تاسیسات جانبی و کانالهای پاییندست سد جره رامهرمز و احتمال نابودی دهها محوطهی تاریخی از جمله سدی مربوط به دورهی ساسانی موسوم به جره، چند گور دخمه، خانههای متعلق به دورهی اسلامی، قنات و کاریزهای پشت سد و حدود هشت کیلومتر از تنگه بلاغی به همراه تمامی آثار تاریخی آن پس از آبگیری سد سیوند و بسیاری از این دست شده است.
ایراد پنجم در رابطه با وقوع حوادث ناشی از شکستهشدن سدها در دنیاست که موجب بروز خساراتی به پاییندست میشود.
ایراد ششم، هزینههای سدسازی با اهداف تولید انرژی برقآبی است که نسبت به دیگر روشهای تولید برق، نظیر هستهای، حرارتی و … که در کشورهای توسعهیافته اصول تثبیتشدهی تولید برق محسوب میشوند، معمولاً هزینهی اولیه آن بیشتر است.
هفتمین ایرادی که مهندس صدریزاده در حوزهی سدسازی ایران به آن اشاره کرده است؛ مدتزمان ساخت سدها و نیروگاههای برق آبی است که معمولاً بیش از روشهای حرارتی و انواع دیگر است.
ایراد هشتم، بهرهورینکردن بهموقع از تمامی پتانسیلهای سدهاست؛ به عنوان مثال استفاده از مخازن سدها برای پرورش آبزیان و یا مقاصد دیگر نظیر گردشگری و …
ایراد نهم، ایجاد مشکل برای آبزیان است. به دلیل اینکه با ساخت سدها و برهمزدن رژیم طبیعی رودخانه، اختلالهایی در روند طبیعی جریان آن ایجاد میشود و باعث بروز مشکلاتی برای آبزیان و تولید مثل انواع آنها میشود.
اصولاً به اعتقاد کارشناسان، پروژههای سدسازی در دو مرحله به محیط زیست آسیب میرساند؛ یکی در مراحل ساخت و دیگری در مرحله آبگیری. دهمین و یازدهمین ایرادی که به سدسازی وارد میآید.
در مراحل ساخت سد به دلیل هجوم انبوه ماشینهای سبک و سنگین و همچنین نیروی انسانی زیادی که به منطقه وارد میشود، یک زیستبوم بکر که شامل گونههای مختلف گیاهی و جانوری است مورد هجوم قرار میگیرد که در همین مرحله اگر شرایط طبیعی زیستبوم مورد بیتوجهی قرار گیرد، ۸۰ تا ۹۰ درصد اکوسیستم بهکلی نابود میشود. اما در مرحله آبگیری نیز صدمات زیادی به مناطقی که زیر آب میرود وارد میشود. معمولاً در این مناطق مجموعهای از علوفهزارها، مرتعها و حتی جنگل وجود دارد که به همراه جانداران فراوانی که در این مناطق زیست میکردند به زیر آب میروند. همانطور که در زمان احداث سد کرخه جنگلی با ۱۵۰۰ اصله درخت به زیر آب رفت. جالب آنکه بدانیم احیای هرکدام از این اکوسیستمها شاید به سالها زمان نیاز داشته باشد که البته در بیشتر موارد به دلیل بکربودن اکوسیستم این مناطق احتمال وجود گونههای جانوری و گیاهی نادر و در معرض خطر نیز وجود دارد که برای حفاظت و نگهداری آنها نیز راهکار مناسبی در نظر گرفته نشده است. علاوه بر آن وقوع زلزلههای القایی ناشی از نخستین آبگیری در محدودهی مخازن سدهای بزرگ، مناطق بالادست را همواره زیر شعاع قرار میدهد.
اسماعیل کهرم، کارشناس ارزیابی زیستمحیطی در این باره میگوید: «در پروژههای سدسازی باید از همان ابتدای طرح و پیش از مراحل اجرایی، ارزیابیهای دقیق زیستمحیطی انجام دهند و در این ارزیابیها، همهی پیامدهای مثبت و منفی در نظر گرفته شود و طرحی مورد تایید قرار بگیرد که کمترین آثار مخرب را به زیستبوم وارد کند.» کهرم در ادامه میافزاید: «از آثار مخرب دیگر سد، افزایش سطح آب سفرههای زیرزمینی است. زیرا معمولاً در این مناطق، طی گذشت زمان، خاک شروع به جذب آب میکند و سطح آب سفرههای زیرزمینی بالا میآید. این امر میتواند باعث باتلاقیشدن منطقه اطراف شود که اگر وسعت زیادی را در برگیرد حتی موجب وقوع سیلاب میشود. همانطور که در سد پیشین در استان سیستان و بلوچستان این اتفاق به وقوع پیوست.» وی خطر دیگرِ باتلاقیشدن اطراف سد را شیوع بیماریهای خطرناک میداند. زیرا به اعتقاد وی مناطق باتلاقی مکان مناسبی برای زندگی حشرات بیماریزاست. این موضوع در منطقه سد اسوان در مصر باعث ایجاد بحران شده است. منطقهی وسیع باتلاقی اطراف دریاچه، محل مناسبی برای زیست پشهی مالاریا فراهم کرده و موجب شیوع این بیماری در مصر شده است که به دلیل ارتباط مستقیم این مناطق با سطح دریاچه، امکان استفاده از هیچگونه داروی حشرهکش نیز وجود ندارد.
حال با چنین روندی گفته میشود که احداث ۶۰۰ سد جدید نیز در دستور کار وزارت نیرو قرار دارد!
مهندس پرویز گرشاسبی، کارشناس ارشد آبخیزداری و مدیرکل سابق دفتر حفاظت خاک و کنترل فرسایش سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، سدسازی و کنترل معضلات پیش رو را اینگونه بررسی میکند: «براساس آمار و ارقام موجود و شرایط توپوگرافی و هیدرولوژی کشور، سدسازی برای ذخیرهی آب در آینده، چندان کارساز نیست. دستکم حدود ۳۴ میلیارد متر مکعب آبهای سطحی در کشور استحصال میشود و ۱۰میلیارد مترمکعب هم قابلیت استحصال این آبها وجود دارد. قطعاً استحصال این ۱۰ میلیارد متر مکعب هم محقق میشود. اما احداث ۶۰۰ سد علاج آب کشور نیست، بلکه چارهی کار، اجرای پروژههای کاهش تبخیر و افزایش نفوذ با تکنیک آبخیزداری است که میتواند در حوزهی سد و خارج از آن عملی شود.»
مهندس گرشاسبی، راهکار مقابله با مشکلات سدسازی را آبخیزداری درست و اصولی میخواند و در ادامه میافزاید: «براساس بند “ه” مادهی ۱۷ قانون برنامهی چهارم توسعه، سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور و وزارت نیرو موظفاند به شیوهای برنامهریزی کنند که همزمان با طرحهای توسعه منابع آبی یا سدسازی، عملیات آبخیزداری در بالادست و شبکهی پاییندست حوزه به اجرا درآید. مشکلی که وجود دارد ناشی از آن است که این ماده در مراحل چهارم توسعه مورد غفلت واقع شده است.»
«… کل عرصههای حوزهی آبخیز سدها بالغ بر ۴۲میلیون هکتار است که باید در آن طرحهای آبخیزداری انجام شود، اما تاکنون فقط هفت میلیون هکتار از این عرصهها زیر پوشش طرحهای آبخیزداری قرار گرفتهاست و در ۳۵ میلیون هکتار دیگر عملیات آبخیزداری اجرا نشده است. البته براساس مصوبهی کمیسیون زیربنایی دولت در بهمنماه سال ۱۳۸۸، دولت موظف شدهاست در برنامهی پنجم توسعه به شیوهای برنامهریزی کند که عملیات آبخیزداری در حوزههای آبخیز بالادست را که همهی سدهای موجود و در دست ساخت را شامل میشود به اتمام برساند؛ یعنی باید اعتبار طرحهای آبخیزداری حوزهی بالادست سدها و شبکهی پاییندست، همزمان با تأمین بودجهی سدسازی تأمین شود.»
« …[از آنجاکه] ایران کشور گرم و خشکی است. این اقلیم باعث شدهاست سالانه ۲۸۰ میلیارد متر مکعب که برابر با ۵/۶۸ درصد حجم کل بارندگی در کشور است تبخیر شود. (نظیر انباشت آب در پشت سد کرخه که سالانه باعث تبخیر ۳۲۰ میلیون مترمکعب آب میشود.) این مسئلهای است که باید مسئولان برای آن چارهای بیندیشند.»
مهندس گرشاسبی معتقد است: «با استفاده از تکنیکهای آبخیزداری میتوان حجم تبخیر را از ۲۸۰ میلیارد مترمکعب به ۱۰۰ میلیارد مترمکعب کاهش داد؛ یعنی ۱۰۰میلیارد متر مکعب آب جدید وارد چرخهی کشور کرد. بهویژه میتوان این میزان را به تقویت سفرههای زیرزمینی اختصاص داد. آبخیزداری مزایای فراوانی دارد. هر کجا خاک را حفاظت کنیم، حفاظت آب صورت میگیرد. آب در جایی میماند که خاک باشد. بنابراین یکی از وظایف و عملکردهای حفاظت خاک، کاهش تبخیر، کاهش روانابها و افزایش نفوذ و مأمن آب است. بر این اساس، باید در نظر داشت زمانی که نفوذ زیاد باشد به تبع آن تبخیر کم میشود. در حال حاضر سالانه شش تا هفت میلیارد متر مکعب بیشتر از آنچه سفرههای زیرزمینی را تغذیه کنیم، از آن برداشت میکنیم. در اینجا این پرسش مطرح است که چه تکنیکی بهتر و مؤثرتر از کارهای آبخیزداری میتواند باعث تقویت سفرههای زیرزمینی شود؟ دستکم در کشور ما تکنیکی کارسازتر از آبخیزداری وجود ندارد. البته آبخیزداری صرفاً به پروژههای آبخیزداری و کارهای عملیاتی محدود نمیشود. اگر ما نگاهمان مدیریت حوزهای باشد از ابتدای حوزه تا پاییندست حوزه باید مدیریت شود؛ یعنی از سرحوزه که مرتع و صخره و جنگل و محل بارش است تا پاییندست که زمینهای کشاورزی و بعد از آن زمینهای پست و کویری و نمکی وجود دارد، همه باید در مدیریت حوزهای دیده شوند. اگر مدیریت اصولی و به عبارتی آمایش حوزهای صورت بگیرد، آن وقت نقش آبخیزداری مشخص میشود. ما متأسفانه در این باره زیاد شعار دادهایم اما هرگز یک الگوی راهبردی تدوین نکردهایم. باید نظام و تشکیلات نگهداری حوزههای آبخیز ایجاد شود. البته این فقط مربوط به وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو نیست، زیرا بسیاری از دستگاهها در حوزهی آبخیز نقش احیا دارند، اما به همان میزان دستگاههایی هستند که بنا به ماهیت کاریشان مخرب حوزهی آبخیز هستند. مدیریت حوزهی آبخیز، نیازمند برنامه و سازوکاری مدون است، بهطوری که برای همه دستگاههای دستاندرکار یک حوزه، لازمالاجرا باشد تا از این طریق هم از شدت تخریبها کاسته شود و هم میزان احیا افزایش یابد. مشکلی که امروز گریبانگیر منابع طبیعی است این است که تخریبها فقط به دست مردم صورت نمیگیرد، بلکه بخشهای مختلف وظایفی دارند که گاه همدیگر را نقض میکنند. باید مانع تفرق و موازیکاریهای دستگاههای اجرایی در حوزههای آبخیز شد. مثلاً در حوزهی آبخیز لتیان یا طالقان، بحث تغییر کاربری زمینها و بحث بنیاد مسکن در طرح هادی روستا، عواملی است که این حوزهها را بهشدت تهدید میکند. برای نمونه، چگونگی اجرای طرح هادی میتواند در شرایط بهبود فرسایش خاک و بهبود حوزهی آبخیز تأثیر بگذارد یا برعکس به فرسایش دامن بزند. متأسفانه این موارد در نظر گرفته نمیشود؛ در نتیجه ما میبینیم ساختوساز در لتیان با ساختوساز در کویر تفاوتی ندارد که این رویکرد، بیتوجهی به شرایط حوزههای آبخیز را نشان میدهد.»
با دقت به دیدگاهها و نظرات کارشناسان و صاحبنظران و بررسی موضوعی به نام سدسازی و چالشهای پیش رو، اینطور میتوان جمعبندی کرد که برای پایینآوردن سطح خسارتها و لطمههایی که در فرآیند توسعهی کشور، محیط زیست را تهدید میکند، پیش از هر چیز، کشورمان نیازمند توجیه اصولی دولت و یادآوری خطر نابودی تمام زیستبوم این آب و خاک در چند سال آینده و اتمام حجت کارشناسان و دلسوزان محیط زیست با مسئولان دولتی و خصوصی پروژههای سدسازی کلان کشوری است.
احداث سد و تولید انرژی برق از ظرفیتهای آبی خدادادی، یکی از عوامل توسعه است. اما پیش از اجرای طرح، بیشک نیازمند بررسی، ارزیابی و کارشناسی دقیق و اصولی است. مطالعات و کارشناسی برای مدیریت درست منابع آبی و نیز آبخیزداری و آبخوانداری، راهکارهای مقابله با سدسازی غیر استانداردی است که تبعات آن، هم دامان این نسل و هم نسلهای آینده را خواهد گرفت.
۲. همشهری
۳. صدریزاده
سرچشمه: ایرانشهر