کیومرث امیری کلهجوبی متخلص به “لک امیر” را کمابیش میشناسیم. لکها او را به خاطر اشعار لکیاش که بخشی از آن را چون قصیدهی معروف (بیسیتیون مهنی نووین) دکلمه کردهاست، میستایند.
امیری کلهجوبی سال ???? در روستای کلهجوب بخش فیروزآباد از توابع کرمانشاه به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات ابتدایی راهی شهر کرمانشاه شد. او در کرمانشاه با مشکلات فراوان تحصیلاتش را تا سطح دیپلم در رشتهی ادبیات ادامه داد. سپس وارد دانشگاه شد ولی به دلیل مشکلات، دانشگاه را نیمهتمام رها کرد. از وی تا کنون چهار کتاب با عناوین “مرثیهای برای تو”، “گورستان یخزده” (هر دو مجموعه قصه میباشند)، “دیوان شعر خریوه” به زبان لکی و “افسانههای لکی” به چاپ رسیدهاست. امیری علاوه بر نویسندگی....
روزنامهنگاری با تجربه و شناخته شده نیز میباشد. وی مدت ?? سال به عنوان خبرنگار رسمی روزنامهی کیهان در کرمانشاه فعالیت چشمگیری داشته و در بسیاری از نشریات محلی و سراسری نیز قلم زدهاست. علاوه بر این فعالیتها، امیری در فیلمنامهنویسی نیز سالها فعالیت داشته، تحقیق و نویسندگی مجموعهی سریال”سیمره رود بیبازگشت” که صدا و سیمای مرکز کرمانشاه آن را تهیه کرده و بارها از شبکههای مختلف کشور پخش گردید، از جمله آثار ماندگار امیری کلهجوبی است. آنچه بیشتر از همه نام کیومرث امیری کلهجوبی(لکامیر) را بر سر زبانها انداخته است، شعر”بیسیتیون مهنی نهووین” و چندین قطعه شعر دیگر به زبان لکی است که او برای نخستینبار در تاریخ شعر لکی به شیوهی حرفهای دکلمه نمودهاست. این شعر موج عظیمی از جر و بحثها و شایعات را در خصوص این شاعر مردمی به راه انداخت. امیریکلهجوبی پژوهشگر توانایی است که بیشتر دغدغهی ذهنی خود را تحقیقات گستردهای میداند که در خصوص قوم لک انجام دادهاست. به همین خاطر نشریهی سیمره با وی به گفتوگو نشستهاست؛ چکیدهی این گفتوگو را با هم میخوانیم: -آقای امیری برخی از آثار شما گواه این است که دربارهی تاریخ تحقیقات گستردهای انجام دادهاید بنابراین میتوان گفت شما قبل از هر چیز یک پژوهشگر هستید تا مثلاً یک روزنامهنگار یا شاعر، بفرمایید دامنهی تحقیقاتی که تا کنون انجام دادهاید به کجا رسیدهاست؟ من بیشتر در خصوص تاریخ لکها تحقیق میکنم. نخست اینکه باید عرض کنم این گوشهی از تاریخ سرزمینمان متأسفانه با کمبود شدید منابع مکتوب روبهرو است، در حالی که اقیانوس بیکران و دستنخوردهای است که عمق و گسترهی آن بیش از حد تصور است و بعد هم اینکه بیتردید عمدهی مشکل فرهنگی مردم ما بیاطلاعی از تاریخ سرزمینشان است. ناآگاهی از تاریخ در حقیقت ناآگاهی از هویت خویشتن خویش است. بیچارهترین مردمان کسانی هستند که از تاریخ و سرنوشت و در نتیجه هویت خود بیاطلاعاند. درد بیاطلاعی از سرنوشت و بیماری بیهویتی از آن دست درد و بیماریهاست که انسان را تا خط آخر بدبختی و ذلت سوق میدهد. من علاقهی زیادی به تاریخ، خصوصاً تاریخ سرزمینم دارم، البته نمیتوانم ادعا کنم یک مورخ حرفهای هستم. اما تحقیقات زیادی در بارهی تاریخ ایران و زادگاهم یعنی منطقهی لکنشین درهی مهرگان(سیمره) انجام دادهام و باید عرض کنم چون در این مورد متأسفانه هیچ تحقیق جامعهای تاکنون انجام نشدهاست، به نکات بکر و تازه و قابل توجهای در تاریخ دست پیدا کردهام، ولی گویی هنوز هم دستی در کار است که نمیخواهد به این واقعیتهای تاریخی گوش فرا دهد. در تحقیقاتی که در تنهایی و انزوای صرف انجام دادهام به این نتیجه رسیدهایم که سرزمین ایران یکی از مظلومترین سرزمینهای جهان و مردم ایران از ستمدیدهترین مردمان دنیا در طول تاریخ بشرند. مظلومتر از ایران، منطقهی بومیان درهی مهرگان(سیمره) یعنی همین حوزهای که لکها در آن ساکناند، میباشد. مظلومیتهایی که اگر با دقت آن را در اوراق تاریخ دنبال کنی چه بسا کارت به نیهیلیسم و حتا دیوانگی هم بکشد. میخواهم فقط اشارهای به عمق فاجعه کردهباشم، در اینجا با توجه به گسترهی نشریهی شما نمیخواهم دربارهی تاریخ پر فراز و نشیب و رنجآور ایرانزمین بحثی به میان بیاورم و ناچار اشاراتی به تاریخ خطهی مهرگانکده(سیمره) خواهیم داشت و امیدوارم بتوانم شما را در تهیهی مصاحبهتان یاری کرده و حق مطلب را نیز تا حدودی ادا کردهباشم. توجه داشتهباشید، بومیان درهی مهرگان را برای نخستینبار اینجانب باب کردم. منظور از بومیان درهی مهرگان قوم لک، ساکن در حواشی رودخانهی سیمره هستند که از قرنها پیش تاکنون در این منطقه زیستهاند. -ببخشید، یعنی چنین واژههایی را شما خودتان ابداع نمودهاید؟ خیر، من این واژهها را از اوراق تاریخ بیرون کشیدهام. این واقعیتها در منابع تاریخ منطقه وجود دارد. ببینید، ما امروز سیمره را فقط به عنوان نام یک رودخانه میشناسیم. حال آنکه سیمره نام منطقهای است دره مانند که از کوه چهلکودک یا چهل نابالغان در نهاوند از استان همدان آغاز و تا درهشهر و آبدانان در استان ایلام امتداد مییابد. تمامی حاشیههای این رودخانه در کوه و درهها و دشت و دمنهای این درهی باستانی آثار تمدنهای گوناگونی نهفته است که این خود گویای جریان زندگی مستمر از قرنها پیش تا کنون در این نقطه از سرزمینمان ایران میباشد. به طور خلاصه آنچه از آثار به جا مانده در درهی سیمره موجود میباشد گویای آن است گروهی بشر که در دوران غارنشینی در غارهای موجود در کوههای پراو و بیستون مانند غار خر، مرخریل و… میزیستند. پس از کشف کشاورزی از این غارها خارج شده و به کنارههای رودخانهی سیمره و سرچشمههای آن برای کار کشاورزی روی آوردند و نخستین تمدن خود را همزمان با چهار تمدن بزرگ جهان که در کنار رودخانهها به وجود آمدند، پایهریزی کردند و در این خطه ماندگار شدند. چنانچه ما این گروه را با توجه به آثار تاریخی فراوان دیگری که موجود و مرتبط با این امر میباشد، قوم لک بدانیم، پس این نتیجه حاصل میشود که نخستین ساکنان این دره، بومیان آن هستند و چون نام این دره قبل از حملهی اعراب به ایران، درهی مهرگان یا مهرانکده یا مهران قذف بوده پس ساکنان این دره را بومیان درهی مهرگان مینامیم و سپس دورههای بعد را نیز مورد دقت قرار خواهیم داد، خوب بعد آریاییها به ایران مهاجرت میکنند و سپس بحرانهای بعدی و همینطور که پیش میرویم، آثار و عوامل به جا مانده در درهی سیمره این واقعیت را برای ما آشکار میکند که ساکنان این دره همین قومی هستند که از ابتدا در آن ساکن بودهاند. این امر را به زبان، فرهنگ، داشتهها، خوی و خصلتها، آثار و بقایای بهجا ماندهی موجود و بسیاری واقعیتهای دیگر در این خطه و در میان این قوم به سهولت نشان میدهد. - ببخشید با توجه به اظهارات جنابعالی پس تکلیف این که میگویند نخستین اقوام ایرانی را اقوام مهاجر آریایی تشکیل میدهند، چه میشود؟ درست است و هیچ تناقضی در این موضوع پیش نمیآورد، ببینید زمانی که آریاییها به سرزمین پهناور ایران مهاجرت میکنند، بیشک ایران و خصوصاً خطهی سیمره خالی از سکنه نبودهاست، جمعی از آن اقوام هم که به این نقطه آمدهبودند در همسایگی با این بومیان با آنها آمیخته و یکی شدند و روند زندگی ادامه یافت تا اینکه ساکنان این خطه که از سوی اقوام دیگری که در پشت کبیرکوه و در پهندشتهای شوش و خوزستان زندگی میکردند مورد حمله و هجومهای مکرر و ویرانگر قرار گرفتند و به همین خاطر ساکنان این منطقه برای مقابله با این قوم یا اقوام مهاجم تصمیم گرفتند یک اتحاد مشترک به وجود آورند که این اقدام آنها منجر به تشکیل نخستین تشکیلات حکومتی مرکزی در این نقطه شد. آنها برای مقابله با این مهاجمان رفتند سراغ شخصی خردمند و فاضل به نام (دیااکو) که در تاریخ از وی به عنوان شخصی عادل و پاکسرشت یاد میشود و آن شخص فرزانه را که در شرق دشت نیشا(ماهیدشت) امروزی میزیست، به عنوان حاکم یا بزرگ و رئیس خود برگزیدند و با چنین اتحاد و تشکلی موفق شدند نخستین حکومت تشکیلاتی در این نقطه را به وجود آورند و با ایجاد چنین تشکیلاتی توانستند نه تنها آن قوم را شکست بدهند بلکه بر آنها هم غلبه نمایند. -واژهی سیمره از چه زمانی بر این منطقه اطلاق شده. آیا از ابتدا این منطقه سیمره نام داشته و یا نام دیگری داشتهاست؟ خیر. سیمره نامی است که اعراب بر این منطقه گذاشتند. نام نخست این منطقه مهرگانکده بوده و رودخانهی سیمره نیز به “آوکنی”، “خواپ” و یا “خواسپ” اشتهار داشته ولی پس از حملهی اعراب به ایران آنها چنین نامی را بر این منطقه نهادند. گفته میشود عربها با دیدن دو قلهی موازی در کبیرکوه با طنز گفتند این قلهها به شکل دندانهای (سیمره) است. سیمره زن معروفی در میان اعراب آن روزگار بوده و متأسفانه این نام یعنی سمیره یا سمیرا و … در نهایت سیمره روی این منطقه ماندگار شد. -سرچشمهی رودخانهی سیمره کجاست و این رودخانه به کدام دریا میریزد؟ سیمره به هیچ دریا و اقیانوسی نمیریزد. سرچشمههای این رودخانه تشکیل شدهاست از رودخانههای گراب در روانسر، رازآور در کامیاران، مرگ در سرفیروزآباد که این سه رودخانه در شرق شهر کرمانشاه، رودخانهی قرهسو را به وجود میآورند و با ادامهی جریان رودخانهی قرهسو، این رودخانه در دروفرمامان و در نقطهای به نام دوآب با رودخانهی گاماسیاب در هم میریزند و رود سیمره را تشکیل میدهند. گاماسیاب نیز از رودخانهای که از سراب چهل کودک در نهاوند سرچشمه میگیرد پس از آمیختن با رودخانهی دینور آب تشکیل میشود. این پنج رودخانه سرچشمهی رود بزرگ سیمره را تشکیل میدهند. سیمره پس از آن با عبور از میان کوه و صخرهها و دشت و درههای زیادی به طول تقریبی ??? کیلومتر تا درهشهر امتداد مییابد و در مسیر راه خود با رودخانههای دایمی و فصلی زیادی مانند رودخانهی کشکان در پلدختر و دهها و بلکه صدها رود کوچک و بزرگ دیگر مسیر خود را به سوی دشتهای دزفول ادامه میدهد و پس از آن با نام کرخه امتداد یافته و در نهایت هورالعظیم در کشور عراق را تشکیل میدهد. سیمره تنها رودخانهای است که به هیچ دریا و یا اقیانوسی نمیریزد. نام “سیمره رود بیبازگشت” بر سریالی که در سال ???? در صدا و سیمای مرکز کرمانشاه ساخته شد، به همین مناسبت بودهاست. -هجومهای زیادی مانند هجوم یونانیان، اعراب و … به ایران صورت گرفته و اصلاً عدهای معتقدند که ساکنان هر سرزمینی بارها و بارها نابود شده و نژادها و اقوام دیگری جانشین آنها شدهاست، چگونه این قوم طی این ویرانیها و هجومها باز هم دوام آوردند و از بین نرفتند؟ آفرین! اتفاقاً به نکتهی بسیار جالبی اشاره کردید چرا که این یکی از آن نکات بسیار جالب و ویژگی بارز و منحصربهفرد ساکنان این دره است که آنها چگونه مقاومت کردند، دوام آوردند و توانستند همهی این هجومها را تاب بیاورند. درست است، این موضوعی که اشاره کردید در بسیاری از جاهای دنیا مصداق پیدا میکند، اما در این منطقه با توجه به ویژگیهای منحصربفرد ایرانیان خصوصاً ساکنان این خطه که از اصیلترین نژاد ایرانی محسوب میشدند و نیز با توجه به موقعیت استراتژیکی و سوقالجیشی منطقه که بدان خواهم پرداخت شکل دیگری به خود میگیرد. هماکنون نمونهی بارز آن کشور مصر است. کشور مصر یکی از تمدنهای بزرگ و از نخستین تمدنهای چهارگانهی بشری است که در کنار رودخانهها به وجود آمدند، از چهار تمدن نخست در جهان یکی تمدن مصر بود که در کنار رود نیل شکل گرفت اما پس از هجوم اعراب چیزی از آن تمدن جز اهرام مصر باقی نماند. مصر اکنون یک کشور عربی تمام عیار است. اما تمدن ایران که حتا شدیدتر از سرزمین مصر مورد هجوم اعراب واقع گردید، پایدار ماند. معروف است که از یک فرد مصری سؤال میکنند چرا بعد از حملهی اعراب به مصر تمدن مصر به کلی نابود شد حال آنکه تمدن ایران مقاومت کرد و از بین نرفت او در جواب میگوید: به خاطر اینکه ایرانیها فردوسی را داشتند. این موضوع بسیار قابل تعمق است و درست به سؤال شما پاسخ میدهد. در منطقهی مورد بحث ما یعنی درهی مهرگان نخست اینکه مردمانی زندگی کرده و میکنند که از حیث روحیه مقاومت و پاسداری از مام وطن و شرف ملی خود در دنیا بینظیرند. شما بیگمان تاریخ را خواندهاید. همین مردمان بودند که اسکندر مقدونی را در این نقطه زمینگیر کردند، تیمورلنگ از شهامت و دلاوری آنها ناله سر میدهد و در قرن معاصر بزرگترین ضربات را همین مردم به روسها و انگلیسیها پس از جنگ دوم جهانی وارد کردند. ساکنان این منطقه اصیلترین نژاد ایرانی هستند که از حیث ژنتیک، زبان، فرهنگ، و… اصالت و هویتشان دستنخورده باقی ماندهاست و دلیل آن هم وجود کوهستانهای بزرگ و رشتهکوههای پوشیده از جنگل زاگرس بوده. این مردمان چون اصولاً بیابانگرد و چادرنشین بودند با استفاده از مراتع و چراگاهها و آب فراوان رودخانهی سیمره و چشمهسارهای بینظیر منطقه از هر حیث خودکفا بودند، یعنی با کشاورزی و دامپروری که شغل آبا اجدادی آنهاست توانستهاند مدتهای طولانی در کوهها پناه بگیرند بدون آنکه محتاج به چیزی از بیرون از حلقهی زندگی خود باشند. خوب که توجه میکنیم، میبینیم هرگاه مهاجمان به ایران یورش آوردند، مردم این منطقه با دلاوری و رشادت به مقابله با آنها پرداختهاند و زمانی که تاب مقاومت را از دست دادهاند، به کوهها که پناهگاههای امن و مطمئنی برای آنها بوده عقبنشینی کرده و در دل کوه پناه گرفتهاند و در همان حال به زندگی دامپروری و کشاورزی خود ادامه دادهاند بدون آنکه دشمن بتواند به سنگرهای آنها در صخرههای صعبالعبور و جنگلهای تنیده در هم منطقه راه پیدا کند. شیوهی دیگر مقاومت این مردمان سنگ بر شکم خود بستن و قناعت و مقاومت در برابر گرسنگی و نداری و سختیهای زندگی بودهاست. البته از چنین روحیه و اتحاد ذاتی نیز برخوردارند که تکه نانی و کاسهای آرد را در بین چهل خانوار به طور مساوی تقسیم کنند و به این شکل توانستهاند زبان، فرهنگ، نژاد، هویت و اقتصاد خودکفای خود را قرنها در سکوت و انزوا حفظ کنند.
درسال حماسه سیاسی ودرانتخابات ریاست جمهوری ، جهت ادای دین به جامعه امروزی وآیندگان مابه کسی رای می دهیم که به مردم امید به زندگی ببخشد . چراکه بی تفاوتی دولتها باعث شده مسن ترها نسبت به آینده مضطرب ونگران باشند وجوانان نیز ازبیکاری به آینده بی علاقه ، افسرده ودچارروزمرگی شده باشند . ، پس اولا" برای سرپرستان خانوار حداقل بیمه بازنشستگی و بیمه خدمات درمانی سهم دولت درنظر بگیرد وسهم افراد اختیاری باشد . دوما" برای جوانان بیکارمقرری ماهیانه درنظر بگیرد . متاسفانه نمایندگان مجلس هم تاکنون هیچگونه اقدامی نکرده اند . به عبارتی مانند ملی شدن نفت وگازومنابع طبیعی، منابع انسانی یعنی آحادجامعه نیزملی اعلام بکند. زیرا آرامش حق ما ست.