ایران دیروز

ایران دیروز

ایران دیروز

ایران دیروز

الگوی شما در زندگی کیست؟

دوستان من، الگوی شما کیست؟ حتما تا آخرش بخونید

 

دوستان خوبم، درود بر شما

تحقیقات اخیر برخی دانشمندان حاکی از اونه که مغز انسان از روابط ریاضی برای ذخیره ی علایق و احساسات استفاده می کنه !

ادامه مطلب ...

37 درد و عیب اساسی ایرانیان

>صادق هدایت در کتاب بوف کور خود می نویسد ; 
> .. سی و هفت درد و عیب اساسی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد..!
>در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورد
> و می تراشد،این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد..!
>به قسمتی از درد های اجتماعی ما ایرانیان توجه کنید:
>
>1-اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
>2-اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
>3-با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
>4-به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.
>5-بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع انها هیچ اقدامی نمی کنیم.
>6-در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.
>7-کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.
>8-غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.
>9-بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که اینده را فراموش می کنیم.
>10-از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.
>11-عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه انها می اندازیم،ولی برای جبران ان قدمی بر نمی داریم.
>12-دائما دیگران را نصیحت می کنیم،ولی خودمان هرگز به انها عمل نمی کنیم.
>13-همیشه اخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.
>14-غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند،ولی ما شاعر و فقیه!
>15-زمانی که ما مشغول کیمیا گری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.
>16-زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.
>17-هنگامی که به هدف مان نمی رسیم،ان را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم،ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل ان نمی پردازیم.
>18-غربی ها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار می دهند،ولی ما انها را برداشته و از همکارمان پنهان می کنیم.
>19-مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.
>20-غربی ها و بعضا دشمنان ما،ما را بهتر از خودمان می شناسند.
>21-در ایران کوزه گر از کوزه شکسته اب می خورد. 
>22-فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه می کنیم.
>23-برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن اخر کار استخاره می کنیم.
>24-همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.
>25-به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.
>26-چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.
>27-به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم. 
>28-وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.
>29-در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند،به جای اینکه به انها احترام بگذارند.
>30-اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.
>31-اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.
>32-تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.
>33-غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.
>34-اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی،کابل کشی و غیره صد ها جای ان را خراب می کنیم.
>35-وعده دادن و عمل نکردن به ان یک عادت عمومی برای همه ما شده است. 
>36-قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از ان حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.
>37-شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم 
>
>بنظر شما چقدر از این عیوب هنوز هم وجود دارد ؟؟؟
>بخاطر داشته باشید که از مرگ ( خودکشی ) صادق هدایت حدود 60 سال میگذرد

وطن "مصطفی بادکوبه ای"

وقتی تو می گویی وطن من خاک بر سر میکنم
گویی شکست شیر را از موش باور میکنم
وقتی تو میگویی وطن بر خویش میلرزد قلم
من نیز رقص مرگ را با او به دفتر می کنم
وقتی تو می گویی وطنیکباره خشکم می زند
وان دیده ی مبهوت را با خون دل تَر می کنم
بی کوروش وبی تهمتن با ما چه گویی از وطن
با تخت جمشید کهن من عمر را سر میکنم
وقتی تومی گویی وطن بوی فلسطین می دهی
من کی نژاد عشق با تازی برابرمی کنم
وقتی تو می گویی وطن از چفیه ات خون می چکد
من یاد قتل نفس باالله و اکبر میکنم
وقتی تو میگویی وطن شهنامه پرپر می شود
من گریه برفردوسی آن پیر دلاور میکنم
بی نام زرتشت مَهین ایران و ایرانی مبین
منجان فدای آن یکتا پیمبر می کنم
خون اوستا در رگ فرهنگ ایران می دود
منآیه های عشق را مستانه از بر می کنم
وقتی تو می گویی وطن خون است و خشموخودکشی
من یادی از حمام خون در تَلِ زَعتَر میکنم
ایران تو یعنی لباس تیره عباسیان
من رخت روشن بر تن گلگون کشور میکنم
ایران تو با یاد دین، زن را به زندان می کشد
من تاج را تقدیم آنبانوی برتر می کنم
ایران تو شهر قصاص و سنگسار و دارهاست
من کیش مهر وعفو را تقدیم داور میکنم
تاریخ ایران تو را شمشیر تازی می ستود
من باعدالتخواهیم یادی ز حیدر میکنم
ایران تو می ترسد از بانگ نوایِ نای ونی
من با سرود عاشقی آن را معطر میکنم
وقتی تو میگویی وطن یعنی دیار یارو غم
من کی گل"امید"را نشکفته پر پر میکنم

آگاهی و جهل

بچه ای نزد شیوانا رفت (در تاریخ مشرق زمین شیوانا کشاورزی بود که او را استاد عشق و معرفت ودانایی می دانستند) و گفت : " مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد، خواهر کوچکم را قربانی کند. لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید ." شیوانا سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دخترخردسالش را بسته و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد. جمعیت زیادی زن بخت برگشته را دوره کرده بودندو کاهن معبد نیز با غرور وخونسردی روی سنگ بزرگی کنار در معبد نشسته و شاهد ماجرا بود. 
 شیوانا به سراغ زن رفت و دید که زن به شدت دخترش را دوست دارد و چندین بار او را درآغوش می گیرد و می بوسد. اما در عین حال می خواهد کودکش را بکشد. تا بت اعظم معبد او را ببخشد و برکت و فراوانی را به زندگی او ارزانی دارد. 
 شیوانا از زن پرسید که چرا دخترش را قربانی می کند. زن پاسخ داد که کاهن معبد گفته است که باید عزیزترین پاره وجود خود را قربانی کند، تا بت اعظم او را ببخشد و به زندگی اش برکت جاودانه ارزانی دارد. 
 شیوانا تبسمی کرد و گفت : " اما این دختر که عزیزترین بخش وجود تو نیست. چون تصمیم به هلا کش گرفته ای. عزیزترین بخش زندگی تو همین کاهن معبد است که به خاطر حرف او تصمیم گرفته ای دختر نازنین ات را بکشی. بت اعظم که احمق نیست. او به تو گفته است که باید عزیزترین بخش زندگی ات را از بین ببری و اگر تو اشتباهی به جای کاهن دخترت را قربانی کنی . هیچ اتفاقی نمی افتد و شاید به خاطرسرپیچی از دستور بت اعظم بلا و بدبختی هم گریبانت را بگیرد ! " 
 زن مکث کرد. دست و پای دخترک را باز کرد. او را در آغوش گرفت و آنگاه درحالی که چاقو را محکم در دست گرفته بود، به سمت پله سنگی معبد دوید.اماهیچ اثری از کاهن معبد نبود! 
 می گویند از آن روز به بعد دیگر کسی کاهن معبد را در آن اطراف ندید