ایران دیروز

ایران دیروز

ایران دیروز

ایران دیروز

اساتیر در دیوان‏های سه‏ گانه‏ ی جامی

سیمین‌دخت مردانی کرانی- یکی از عناصر مهم خیال شاعرانه استوره است. اگر دیگر عناصر خیال را ذهن شاعر باید بسازد، این عنصر از پیش ساخته و آماده بوده است و تنها شاعر در کاخ‏ بلندی که از نظم پی می‏افکند از آن به‏عنوان مصالحی باید سود جوید و آن شاعری در این زمینه موفق‏تر است که ترکیب آن را بهتر بداند و در واقع اهمیت دانش اساتیری یکی‏ از این جهت است که مبدا و سرچشمه‏ی افکار و عواطف آدمی است و امیدها، آرزوها، ترس‏ها، محبت‏ها و لذت‏های او را معلوم می‏کند و از این‏رو با فلسفه و دین ارتباط نزدیک دارد و دیگر از این جهت که در ادبیات و هنر تاثیر فراوان بخشیده است و در بین‏ قدما آنان که از فرهنگ غنی ادب پارسی برخوردارند، کم‏تر شاعری توانا را می‏بینیم که از رمزواره‏ها، به نحو شایسته‏ای استفاده نکرده باشد، اما برداشت و طرز تلقی شاعران از استوره‏ها، همچنان‏که از نظر تاریخی به‏جو سیاسی و اجتماعی و محیط زندگانی ایشان‏ بستگی دارد به میزان هنرمندی و قدرت تخیل ایشان نیز وابسته است اشاره به اساتیر غیرایرانی، در تصویرهای شاعران از استوره‏ها، لطف و رقت شعری بیش‏تری یافته و این‏ رمزها تا رمز دقیق‏ترین معانی انسانی و الاهی بالا رفته است:

شاه ترکان که پسندیده و به چا هم افکند

دستگیر ار نشو لطف تهمتن چه کنم

که استوره‏ی بیژن و منیژه را در آن لطافت عرفانی شعر خود به یاری طلبیده است و این تصویر زیبا را ارایه داده است. ۱

بی‏گمان دگرگونی‏های تاریخی و اجتماعی، در نگرش و طرز تلقی شاعران از گونه‏های مختلف اساتیر، تاثیری غیرقابل انکار دارد. با نفوذ مذهب یا گسترش یافتن قدرت‏های بیگانه در ایران، که در طول تاریخ نوسان‏های بسیار داشته، در طرز تلقی‏ شاعران از اساتیر، فراز و نشیب‏های بسیار دیده می‏شود. (در آغاز شعر دری، به ویژه در دوره‏ی سامانیان و چغانیان که مخاطبان شعر، مردمی از نژاد ایرانی بودند، طرز برخورد شاعران با استوره‏ها رنگ خاصی دارد، هم از نظر نوع اساتیر و هم از نظر نوع نگرش و تلقی آن‏ها. در این عصر بهره‏گیری شاعران از اساتیر نژاد سامی اندک است و بیش‏تر جنبه‏ی ایرانی دارد، اما با نفوذ عنصر ترکی و گسترش روحیه‏ی تملق چاپلوسی و نیز درهم کوبیدن روح ملی، برداشت و طرز تلقی شاعران از اساتیر به دو گونه تغییر پیدا می‏کند:

نخستین دگرگونی، گسترش حوزه‏ی اساتیری‏ نژاد سامی که در کنار اساتیر ایرانی، در صور خیال شاعران فارسی زبان، جای خود را باز می‏کند و دومین دگرگونی که نتیجه‏ی‏ مستقیم عوامل سیاسی و تاریخی است، خوارمایه شمردن و زبونی ارزش‏های اساتیری‏ نژاد ایرانی است و در شعر دوره‏ی غزنویان و به‏ویژه دوره‏ی دوم فرمانروایی ایشان و عصر سلجوقیان گسترش بیش‏تری می‏یابد. داستان فردوسی با محمود غزنوی شاهدی‏ براین مدعا است. همین طرز تلقی‏ نژاد ترک از اساتیر ایرانی، که در حقیقت رمزهای‏ معنوی و نشانه‏های معنویت تاریخی ‏نژاد بود، در شعر گویندگان عصر سلجوقی‏ به روشن‏ترین وجهی محسوس و آشکار است.

آن چه مسلم است، این است که، عامه‏ی مردم با اساتیر و افسانه‏ها دلبستگی‏ بیش‏تری داشته‏اند و از آنجا که همکاری با هیات حاکمه برای ایشان به آن معنا که در مورد طبقه‏ی روشنفکر و اهل فضل مصداقی داشته، مفهوم نیافته ایشان پاسداران حقیقی‏ اساتیر بوده‏اند و می‏بینیم که در دوره‏های مختلف کار شاهنامه‌خوانی و شغل‏ شاهنامه‌خوانی در میان مردم رواج داشته و هنوز هم، مردمان نواحی مختلف به ویژه‏ عامه‏ی اهل خراسان، شب‏های زمستان را با خواندن شاهنامه و کتاب‏های افسانه‏ای‏ سپری می‏کنند. ۲

(از نیمه‏ی دوم سده پنجم به‏ویژه از آغاز سده‏ی ششم هجری، آثار ضعف در نظم‏ حماسه‏های ملی آشکار می‏شود و از این عهد به بعد است که اندک اندک به نظم آوردن‏ داستان‏های ملی قدیم متروک می‏ماند. علت واقعی این امر در میان ایرانیان است که با حفظ و توسعه و نظم حماسه‏های ملی مبانیت دارد. ۳)

به هرحال نگارنده سعی خواهد کرد در این پژوهش برداشت شاعرانه‏ی عبدالرحمن‏ جامی را از اساتیر و روایت‏ها در حد توان باز کند. از آن جایی که زبان فارسی مرهون‏ زحمایت شاعر بزرگی چون فردوسی است که در راه حفظ زبان و استوره‏های ایرانی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و شاعران پس از وی از جمله استاد جام همواره از شاهنامه‏ بهره‏مند شده‏اند. روایت‏های حماسی، استوره‏ای و تاریخی در دیوان‏های سه‏گانه‏ی‏ جامی جایگاه ویژه‏ای دارند به‏طور کلی استوره، حماسه و تاریخ، پیوند ناگسستنی باهم‏ دارند و در یک مسیر قرار می‏گیرند، «حماسه نقطه‏ی اتصال بین استوره و تاریخ است و حماسه‏ها زاییده‏ی استوره‏ها هستند. مردمی که دارای فرهنگی دیرینه و پیشینه‏ای‏ استوره‏ای هستند، می‏توانند حماسه نیز داشته باشند، اما پاره‏ای از ملت‏ها بخت آن را نداشته‏اند که از سخنوری سترگ و حماسه‏سرایی چون فردوسی برخوردار باشند که‏ حماسه‏ی ملی‏شان را به شور و شکوهی بی‏مانند، به شیوه‏ای بلند و دلپسند و ورجاوند جاودانه گرداند. از این‏رو پیشینه‏ی استوره‏ای این مردمان و حماسه‏شناسان شناخته و جهانی‏ نشده است. ۴»

اشاره به اساتیر، خواه اساتیر ایرانی و خواه غیرایرانی، در تصویرهای شاعرانه‏ مختلف رنگ‏های گوناگون به خود گرفته است و مطالعه در تحول شعر فارسی نشان‏ می‏دهد که در طول زمان بهره‏مند شدن شاعران از استوره‏ها، لطف و دقت شعری‏ بیش‏تری یافته و این رمزها تا مرز دقیق مبانی انسانی و خدایی بالا رفته است.

شاعران هر کدام از این انواع اساتیر در شعر فارسی، تلقی و برداشت مختلف‏ داشته‏اند و دگرگونی‏های تاریخی در پسند یا رد این عناصر اساتیری تاثیر زیادی داشته‏ است.

در دوران عبدالرحمن جامی با توجه به تعلیمات و عقاید وی، می‏توان گفت که‏ استوره‏های اسلامی که به گفته‏ی دکتر شمیسا در مقدمه‏ی فرهنگ تلمیحات شامل‏ اسراییلیات و استورهای مسیحی هم می‏شود، پرکابردتر و در دیوان‏ها و آثار منظوم‏ شاعران پر رنگ‏تر به نظر می‏رسد باتوجه به اعتقادات استاد جامی، در دیوان‏های شعری‏ وی استوره‏های اسلامی حجم بیش‏تری از ادبیات را به خود اختصاص داده است.

عبدالرحمن جامی به‏واسطه‏ی اطلاع و احاطه بر علوم دینی و مذهبی از روایت‏ها و قصه‏های اسلامی و دینی و اشعار خود بسیار سود جسته است. وی در بیش از ۳۸۵ بیت‏ به این‏گونه اساتیر توجه کرده است. جامی، به نام، داستان‏ها و روایات مربوط به ۲۴ تن از اولیا و انبیا و شخصیت‏های بزرگ مذهبی و دینی در دیوان‏های سه‏گانه‏ی خود اشاره‏ کرده است.

استوره‏های شعر جامی ترکیبی است که با عنصر غالب در آن اساتیر و تلمیحات‏ اسلامی و گاه به تطبیق عناصر استوره‏ی ایرانی و سامی پرداخته از قبیل آمیزشی که در مورد سلیمان و جم شده است جامی نگین رام‌کننده‏ی دیوها را، نه به سلیمان بلکه‏ به جمشید منصوب می‏داند.

نگینی داشت جم کز یمن آن بود

به ملک انس و جن مسند نشینی (دیوان جلد ۱، صفحه‏ی ۷۰۸)

رمزهای استوره‏واری که در شعر جامی در زمینه‏ی عشق وجود دارد، بیش‏تر رمزهای استوره‏های عرب است، به خصوص داستان‏های عشقی شاعران عرب، حتا گویندگان دوره‏ی اسلامی و همچنین معاشیق عرب و عرایض شعر گویندگان تازی و همچنین استوره‏ها و تلمیحات غنایی ایران از قبیل ذکر شیرین و فرهاد یا خسرو و شیرین‏ و لیلی و مجنون.

استفاده‏ی جامی از این‏گونه استوره‏ها مقدمه‏ای شد برای خلق آثاری چون‏ مثنوی‏های هفت اورنگ، که باتوجه به عارف و صوفی‌مسلک‌ بودن جامی، وی با دیدی‏ عرفانی و برداشتی عارفانه و صوفیانه به این اساتیر نگریسته است.

روی مجنون بود در لیلی ولی زد بحر عشق

‏ عاقبت موجی که گم شد لیلی و مجنون در او (دیوا ن جلد ۳، صفحه‏ی ۵۵۷)

همین‏طور جامی نسبت به اساتیر ایرانی و حماسی هم بی‏توجه نبوده هرچند به نسبت‏ با دیگر موارد، کم‏تر از این استوره‏ها بهره برده، که آن هم با توجه به شرایط اجتماعی، فرهنگی و محیطی که استاد جام در آن می‏زیسته و با رواج عقاید عرفانی، دینی و صوفی‌گرایانه زمینه‏ای فراهم شد تا به این استوره‏ها کم‏تر توجه شود.

کاسه‏ی می خور که خواهد کاسه سر خاک خورد

بود نقش کاسه زرین سخن کاووس را (دیوان جلد ۱، صفحه‏ی ۲۰۷)

ز نقد عشق چو باشد که خزانه‏ی دل را

چه سود حشمت جمشید و گنج افریدون (دیوان جلد ۱، صفحه‏ی ۶۶۳)

وی بیش‏تر برای وعظ و اندرز و عبرت‏آموزی از اساتیر حماسی ایرانی بهره برده‏ است. وی به مجموعه‏ی داستان‏های حماسی و استوره‏ای به داستان‏های جمشید، فریدون، کاووس، کیخسرو و رستم توجه کرده است.

جمشید این پادشاه استوره‏ای در پهنه‏ی ادبیات قوم ایرانی و سروده‏های فارسی‏‌سرایان، قلمرو وسیعی را به خود اختصاص داده و علاوه بر قدرت تخیلی که از روز اول‏ در سرزمین اساتیری کسب کرده، قدرت تخیل شاعران و میزان ذوق هنرمندی ایشان نیز روزبه‏روز بر شوکت و جلالش افزوده، و او را بر قله‏ای دیگر و تازه‏تر از رفعت و جلال‏ رسانده است.

جامی هم که فردی ایرانی و علاقه‏مند به تاریخ و اساتیر ایرانی است، نسبت به این‏ پادشاه بی‏توجه نبوده و از میان پادشاهان استوره‏ای بیش‏ترین توجه خود را نسبت‏ به جمشید نشان داده است و به تخت جم، جام‏جم و جام گیتی نمای اشاره کرده است.

به عقیده‏ی جامی جمشید همان سلیمان است و مقصود او از جام و تخت جمشید همان جام و تخت سلیمان است که البته به این مطلب پیش از این اشاره شد. وی در ۴۰ بیت در دیوان‏های سه‏گانه‏ی خود به داستان جمشید توجه کرده است.

زجام می چو تو را وقت خوش شود

جامی‏ فرید حشمت شاه جم اقتدار طلب (دیوان جلد۱، صفحه‏ی ۲۴۶)

صفت جام جهان‌بین که حکیمان گویند

رمزی از جام بلور و می بی‏غش باشد (دیوان جلد ۳، صفحه‏ی ۵۴۸)

پادشاهی فریدون در تاریخ ایران طلیعه‏ی روشنایی، آزادی، آبادانی، عدل و دادگستری است، چرا که ظلمت، ظلم و بیداد ضحاک که سالیان دراز براین سرزمین چیره بود، به همت فریدون و پایمردی کاوه آهنگر زدوده شد. تصویری که از فریدون و ضحاک در شعر شاعران آمده است، به علت اشتهار این شخصیت‏های استوره‏ای بسیار است. اما در دیوان عبدالرحمن جامی به این موضوع کم‏تر توجه شده است و در پنج بیت‏ به فریدون و گنج فریدونی اشاره شده است.

کرده یاقوتی طبق‏ها را ز زر ناب پر

گوییا ضحاک گل بر گنج افریدون زده است (دیوان جلد ۱، صفحه‏ی ۳۳۰)

به بهای سر یک موی ز زلفت نرسد

طالب وصل تو گر افریدون آرد (دیوان جلد ۱، صفحه‏ی ۵۲۷)

شیخ جام در دیوان‏های خود به کاووس و کیخسرو در پنج بیت توجه کرده وی همواره‏ شخصیت‏های حماسی ایران پیش از اسلام را به‏واسطه‏ی جلال و شکوهشان توصیف‏ کرده و با ذکر نام آن‏ها ناپایداری و فانی بودن دنیای دون را متذکر شده است.

با طبل اجل کوس نمی‌دارد سود

صیت کی و کاووس نمی‌دارد سود (دیوان جلد ۱، صفحه‏ی ۸۵۷)

«بزرگ‏ترین پهلوان حماسی ما رستم است. آنچه شاید بر بعضی خوانندگان گرامی ما روشن نباشد، این است که روش و منش، کار و کردار بسیاری از پهلوانان داستان‏های‏ حماسی بعدی و حتا اخلاق و صفات و تدابیرهای بسیاری از پهلوانان و شخصیت‏های‏ خود شاهنامه تقلیدی از روش و کارهای رستم است و همان‏گونه که شاهنامه سرچشمه‏ و نخستین منبع و منشاء بسیاری چیزها در زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی است، رستم نیز پیشرو و پیش‌کسوت همه‏ی پهلوانان ایرانی است و تمام دلیران افسانه، تاریخ و حماسه، قدم برجای پای وی می‏نهند… و رستم مظهر و سرمشق و نمونه‏ی پهلوانان‏ ایرانی است.»

استاد جام هم با آگاهی کامل از داستان زندگی رستم در یک بیت به وی اشاره می‏کند:

بگریز از کشاکش این زال کوژپشت‏ زیرا

که این کمان نه به بازوی رستم است

به عقیده‏ی جامی قدرت این‏ روزگار خمیده، آن‏قدر زیاد است که قدرت فردی مانند رستم در برابر آن چیزی به حساب نمی‏آید.

بدیهی است که همه‏ی شاعران از نظر استفاده از استوره‏ها و داستان‏های حماسی در اشعار خود در یک سطح نیستند و قدرت برخی از بهره‌بردن از تلمیحات از دیگران‏ بیش‏تر است. این مطلب البته به مسایل گوناگون دیگری هم بستگی دارد و یکی از عوامل‏ مهم آشنایی شاعر با این‏گونه داستان‏هاست و دیگر، شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم‏ بر جامعه و دیدگاه و جهان‏بینی شاعر نسبت به این‏گونه داستان‏ها و روایات است. با بررسی‏های انجام‌گرفته در دیوان‏های سه‏گانه‏ی شیخ جام و با توجه به ویژگی‏های سبک‏ عراقی، استفاده از اساتیر ایرانی به ندرت و آن هم به صورت خام و تنها با ذکر نام رجالی‏ معروف چون جمشید، رستم و بدون اشاره به ماجرای خاص به کار رفته است. در این‏ پژوهش سعی شد که با بررسی تجلی شاعرانه‏ی اساتیر و داستان‏های حماسی در دیوان‏های جامی به عمق اندیشه‏ها و افکار وی پی برد و در جهت شناخت این شاعر و عارف متفکر بزرگ سده‏ی نهم، گامی کوچک برداشت.

سرچشمه‏ها

۱-محمدرضا شفیعی کدکنی، صور خیال در شعر فارسی، چاپ هشتم، نشر آگاه، تهران، ۱۳۸۰،  صفحه‏ی ۲۳۹-۲۴۰.

۲-ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات ایران، ۴ جلد، چاپ ششم، نشر فردوسی، تهران ۱۳۷۱، جلد ۲، صفحه‏ی ۳۶۲.

۳-محمدرضا شفیعی کدکنی، صور خیال در شعر فارسی، چاپ هشتم، نشر آگاه تهران، ۱۳۸۰،  صفحه‏ی ۲۴۲.

۴-میرجلال‌الدین کزازی، رویا، حماسه، اسطوره، نشر مرکز، تهران، ۱۳۷۶، صفحه‏ی ۱۸۸.

۵-محمدجعفر محجوب، آفرین فردوسی، نشر مروارید، تهران، ۱۳۷۱، صفحه‏ی ۱۲۲.

۶-نورالدین عبدالرحمن جامی، دیوان (فاتحه الشباب)، مقدمه و تصحیح اعلا خان افصح‏زاده، نشر میراث مکتوب، تهران، ۱۳۷۸.

۷-نورالدین عبدالرحمن جامی، دیوان (واسط العقد و خاتمه الحیات)، مقدمه و تصحیح اعلا خان‏ افصح‏زاده، نشر میراث مکتوب، تهران، ۱۳۷۸.


سرچشمه: ایرانشهر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد